شیخ رجبعلی خیاط(ره)


اگر ما به اندازه ترسیدن یک عقرب از عِقاب خداوند بترسیم، همه کارهای عالم


اصلاح می شود.


مقدس ها همه کارشان خوب است، فقط ((من))شان را باید با خدا عوض کنند.


اگر مواظب دلتان باشید و غیر خدا را در آن راه ندهید، آنچه را دیگران نمی بینند


شما می بینید و آنچه را دیگرا نمی شنوند شما می شنوید


خداوند به قدری مهربان است که گویا فقط همین یک بنده را دارد که دائم به او می گوید:


این کار را بکن و این کار را نکن تا درست شوی.

تاثیر روزیِ حلال و حرام آن قدر زیاد است که ممکن است حلال زاده بخورد حرام زاده

شود یا حرام زاده بخورد حلال زاده شود.

منبع:وبلاگ معجزات کلمات

نماز اول وقت شاه کلید


جوانے نزد شیخ حسنعلے نخودکی آمد و گفت :

سـه قفل در زندگی ام وجود دارد و سـه کلید از شما مےخواهم.
قفل اول اینست کــه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکــه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکـه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ فرمود :

براے قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سـه قفل با یک کلید ؟!
شیخ فرمود : نماز اول وقت « شاه کلید » است !


منبع:وبلاگ معجزات کلمات

توسل در قرآن

توسل در قرآن



لفظ (الوسیله) دو بار در قرآن آمده است،یکبار در سوره مائده، آیه 35 :....وابتغوا الیه الوسیلۀ ..و بار دیگر در سوره اسراء، آیه 57(اولئک الذین یدعون یتبغون الی ربهم الوسیلۀ)اکنون به برخی از آیاتی که دال بر توسل اند، اشاره میکنیم:1. آیه توسل:(یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و ابتغوا الیه الوسیلۀ وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون، (.  مائده( 5)، آیه 35 ) ای کسانی که ایمان آورده اید، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و وسیله ای برای تقرب به او بجویید و در راه او جهاد نمایید،باشد که رستگار شوید.در این آیه امر شده است که آدمی برای تقرب الهی وسیلهای بجوید. انسان مادی نمیتواند بدون وسیله لازم به خدا نزدیک شود و به مقام قرب الهی برسد، بلکه واسطهای لازم است که او را به این مقام برساند. این واسطه میتواند عبادت و کارهای نیک باشد و انسان به کمک نماز، روزه، حج و اعمال خیر دیگر به خداوند متعال نزدیک شود. همچنین این واسطه میتواند محبت اولیای خدا باشد که خود او تأکید نموده است:(قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی)(شوری (42) آیه 23).انسان با توسل به کسانی که محبوب خدا هستند، مانند پیامبران و معصومان و مؤمنان صالح، به تقرب الهی دست مییابد.در آیه مذکور واژه(الوسیله) مطلق آمده است .پس هر چیزی که مرضی و مورد توجه خدا باشد، میتواند وسیله قرار گیرد.حال ممکن است این وسیله از نوع افعال باشد، مانند نماز، روزه، حج، جهاد، یا از انواع اشخاص باشد، مانند انبیا و اولیای خدا، یا از نوع اشیا باشد، مانند کعبه، حجرالاسود، مقام ابراهیم و قرآن. خلاصه هر چیزی که ما را به خدا نزدیک کند و ما را به یاد خدا بیندازد، میتواند وسیله قرار گیرد. مثلًا درباره اولیای خدا از پیامبر گرامی چنین روایت شده  است:
 
ادامه مطلب ...

روئیت خداوند...

فرمایشات آیت الله بهجت«قدّس سرّه»


رؤیت خداوند

خداوند انسان را طورى آفریده که مى تواند از راه عبودیت و بندگى خالص از مقام ملایکه گام فراتر نهد و مقامات انبیاء و اولیاء را کسب نماید.

رؤیت خداوند متعال در دنیا(منظور دیدن با قلب است.) به همان ملاک رؤیت در آخرت امکان دارد. در سخنان حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ در جواب آن شخص که از آن حضرت پرسید: «هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ؟»؛ (آیا پروردگارت را دیده اى؟) چنین آمده است: «ما کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّا لَمْ أَرَهُ.» (1) من کسى نیستم که پروردگارِ ندیده را بپرستم.
هم چنین مى فرماید: «رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقآئِقِ الاْءِیمانِ.» دلها او را با ایمانهاى واقعى مى بینند.(2)


و در دعاى عرفه مى خوانیم:«عَمِیَتْ عَیْنٌ لاتَراک عَلَیْها رَقِیبا.» چشمى که تو را نگاهبان بر خود نبیند کور است [ کور باد].(3)
 

 

 

1.اصول کافى، ج 1، ص 197 و 138؛ بحارالانوار، ج 4، ص 44، 52 و 304.

2.اصول کافى، ج 1، ص 97 و 138؛ بحارالانوار، ج 4، ص 26، 27، 32، 33، 44، 52، 54 و 304.

مقایسه خوشیهای دنیا با لذت مناجات خداوند....

ولید بن عبدالملک از بنى مروان، که مدعى خلافت رسول اللّه  ـ صلّى  اللّه  علیه  وآله  وسلّم ـ بود، مى  گفت: زمانى که شراب مى  خورم زن ها را نزدیک من نیاورید، موسیقى کار آن ها را مى  کند. در روایت آمده است:

«أَلْغِناءُ تَصُدُّ عَنْ ذِکْرِ اللّه .» (1) آواز خوانى انسان را از یاد خدا باز مى دارد. گفته اند: شراب، با این که در ابتداى تناول آن بسیار تلخ و تیز به نظر مى رسد و تنفّر طبع از شرب آن حاصل مى شود و باید چیزى روى آن خورده شود، ولى بعدا موجب نعشه و خروج از غم هاى این عالم و چه و چه مى شود.

ولى سرانجام چه بسا کسى که شراب خورده چاقو در دست گرفته و یکى از نزدیکان خود را زخمى کند و یا به قتل رساند؛ به خلاف تریاکى که بى حال و سست مى شود. آیا لذّت شب نشینى ها و اختلاط زنان و مردان و تناول مشروبات و عیش هاى نامشروع، با لذّت انس با خدا و مناجات با او برابر است؟ این لذّت همه ى آن لذّت ها و تمام کمالات آن عیش ها را دارد، و اصلاً نقص هاى آن ها را ندارد. در انجیل برنابا دارد: شبى حضرت عیسى ـ علیه السّلام ـ مشغول تهجّد و توغّل در عبادت شد: «حَتّى صارَ کُلُّ شَىْ ءٍ لَهُ عُرْیانا مَکْشوفا.»

تا این که واقعیّت تمام اشیا براى او نمایان و مکشوف گشت. یکى از آقا زاده ها مى گفت: «در عرض چند دقیقه، حرم کربلا یا اهل حرم را مشاهده کردم.» چه مطالبى چه کشفیّاتى؟ بعضى متوجّه به بعض، و بعضى متوجّه به حضرت، چه چیزها را مشاهده نمودم!
 

1.بحارالانوار، ج 10، ص 365؛ تحف العقول، ص 422، روایت منقول از امام رضا ـ علیه  السّلام ـ که در شمار گناهان کبیره مى  فرماید: «... وَ المَلاهى الَّتى تَصُدُّ عَنْ ذِکْرِ اللّه  مِثْلُ الغِناءِ وَ ضَرْبِ الاْءَوْتارِ...».

سر سفره او نشسته ایم...

بدانید که در وقتى [که ] ما خلوت کردیم [خداوند] مطّلع است ، وقتى جلوى مردم هستیم مطّلع است ، حرف مى زنیم مطّلع است ، ساکتیم مطّلع است .
همین که شخص مطّلع شد - صاحب این خانه ، صاحب این عالم ، از هر فرد فرد، به تمام افعال و تروک ، به تمام زوایا مطّلع شد، آنچه که نیّت کرده و مى کند، آنها را هم مطّلع است ؛ بلکه نیّت خیر را مى نویسد، نیّت شرّ را نمى نویسد تا شرّ محقّق نشده ، شرّ هم که محقّق شد، یک مقدار صبر مى کند تا ببیند توبه مى کند یا نه ، برمى گردد یا نه ؟ - کار تمام است .

مقصود، همین که انسان بداند که خدا مى داند، کار تمام شد، دیگر معطّل نباشد، همه چیز را تا به آخر مى فهمد، [که ] چه باید بکند و چه باید نکند، از چه منتفع مى شود و از چه متضرّر مى شود، [خداوند] ما را مى بیند.
[آیا] مى توانیم [با اینکه ] سر سفره او نشسته ایم ، با همدیگر نزاع بکنیم ؟ [مثلاً] آن غذا را من جلوتر دیدم ، من باید بخورم ؛ او مى گوید من اوّل این را برداشتم ، من باید این غذا را بخورم ، سر این دعوا بکنیم و مقابله بکنیم ؟
تمام این جنگهایى که حکومتها دارند، از همین قبیل است ؛ سر سفره کریم نشسته اند، او هم مى بیند.
دستور هم معلوم است که چیست ، [خداوند] از چه خوشش ‍ مى آید، از چه بدش مى آید: از آزار به غیر حقّ بدش مى آید؛ از احسان به حقّ در جایش خوشش مى آید، همه اینها را مى داند و ما هم مى دانیم که او این دستور را داده و اینها را مى داند و مى بیند، آیا این کار [ها] را مى کنیم ؟
آدم جلوى یک نفر آدم عادى هر گونه معصیّت نمى کند، با اینکه شخص عادى است ، شاید قدرت من از قدرت او بیشتر باشد نتواند به من [کارى کند]، اما همینقدر به من بدبین مى شود، با من بد مى شود، یک وقتى اگر فرصت پیدا کرد کار ما را تصفیه مى کند. اما خدا که این جور نیست ، خدا قادر است و عالم است و دستور هم داده و مى داند ((چه کسى مى داند و چه کسى نمى داند))، همه اینها را مى داند.
[آیا] جلوى او مى توانیم مخفى بکنیم ، یا نه آشکار کنیم طورى نمى شود، نمى تواند کارى بکند، آیا این جور است ؟ [آیا] هیچ فایده براى ما دارد، [آیا] مى توانیم مخفى کنیم ؟
انسان یا غیرانسان مکلّف ، به جایى شقاوتش مى رسد که اصلاً این مطالب کانّه به گوشش نخورده که خدایى داریم بیناست ، شنواست ، داناست ، قادرست ، رحیم و کریم است . قادرست یک سر سوزنى اگر در راه او صرف بشود، مزدش را بدهد، یک همچنین [خدایى است ].

هر قدر این درک حضور تقویت شود

به حُکمِ « أَلْحِکْمَةُ ضآلَّةُ الْمُؤْمِنِ، فَلْیَأْخُذْها وَلَوْ مِنَ الْکافِرِ. » ؛(1) (حکمت گمشده ى مؤمن است، لذا مؤمن باید آن را ولو از کافر فرا گیرد.) با تأمّل در احوال دیگران حتّى کافران براى انسان تنبّه حاصل مى شود.
نقل شده که دو نفر مرد و زن از کفّارِ محض، با یکدیگر مواعده ى خلاف دین و شرع مى گذارند و جاى خلوتى پیدا مى کنند به گونه اى که هیچ مانعى وجود نداشته است، با این وجود یکى از آنها (مرد یا زن) مطّلع مى شود که روى صورت بُت آنها باز است و مثلاً ما را نگاه مى کند. لذا بلند مى شود و جامه اى بر صورت بت مى اندازد تا به اصطلاح آنها را نبیند.
این داستان چه قدر عبرت است براى مؤمن! آن کافر صورت بتى را که هیچ نمى داند مى پوشاند.

بنابراین، ما اگر خدا را همه جا حاضر و ناظر ببینیم چگونه باید باشیم؟!

از نگاه یک انسان عادى هراس داریم، و به خاطر عدم اطّلاع افراد معمولى در را مى بندیم، بلکه از طفل حیا مى کنیم چه رسد به نظر خدا. با توجّه به « فَلْیَأْخُذْها وَ لَوْ مِنَ الْکافِرِ. » از این ماجرا باید عبرت بگیریم که در برابر ذاتى که حیلولت و جدایى او از ما محال است و در همه جا حاضر و بر ما ناظر است، چگونه باید باشیم و مرتکب معاصى نشویم؟!
هر قدر این درک حضور تقویت شود، انسان محفوظ تر و مأمون تر است؛ و هر قدر تضعیف شود، مصونیّت و مأمونیّت او کمتر است.

 

 

 

 

 

 

1. نقل به معنا از: کافى، ج 8، ص 167؛ بحار الانوار، ج 1، ص 148؛ ج 2، ص 97، 99، 105؛ ج 14، ص 304؛ ج 75، ص 34، 38، 309؛ امالى طوسى، ص 625؛ تحف العقول، ص 201، 392، 501؛ خصائص الأئمّة، ص 94؛ شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 229؛ عوالى اللّئالى، ج 4، ص 81؛ غرر الحکم، ص 58؛ مجموعه ى ورّام، ج 1، ص 81؛ ج 2، ص 149؛ منیة المرید، ص 173؛ نهج البلاغه، ص 481، حکمت 80.

گفتا :درست بنگر ، شاید رسیده باشی

گفتم : به وصل آن دوست خواهم رسید روزی 

گفتا :درست بنگر ، شاید رسیده باشی

اگر معنای این شعر فهمیده شود ، معنای این آیه ی شریفه معلوم می شود که می فرماید :

«  سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق ، اولم یکفی بربک أنه علی کل شیئ شهید » ؛

به زودی آیات خود را در آفاق و نواهی { زمین و آسمان } و در درون آنها ، را به آنان می نمایانیم ، تا بر آنان آشکار گردد که خداوند فقط حق است .

آیا برای حق بودن پروردگارت همین بس نیست که او بر هر چیز مشهود است .

چه کیمیایى بالاتر از خداشناسى؟!

کسانى که از مقدارى معنویّات برخوردار بودند، دنبال کشف و کرامت نمى رفتند، مى گفتند:
کیمیا را مى دانیم، ولى به کسى یاد نمى دهیم، ما مى دانیم که چه چیز را به دیگران یاد دهیم.

 کسى که از معنویّات و معرفت خدا بهره مند است، چه حاجت به کیمیا دارد؟!

چه کیمیایى بالاتر از خداشناسى؟!

  همه ى واجبات براى تحصیل معرفت و مقدّمه ى آن است، و تنها معرفة اللّه ، واجب نَفْسى و ذاتى و اعظم واجبات است.

ما را به درجه مطلوب خود برسان و حفظ کن....

ائمه ی ما علیهم السلام خودشان به ما فرموده اند که در این فشارهای آخرالزمان بگویید :
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
ولی چه کنیم که به جای دوا ، به سوی داء می رویم !
معنای یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک این است که : خدا یا ! همان مرتبه ای را که مطلوب تو است ، ما را به همان درجه برسان و بر آن نگهدار .
صراط از همین جا شروع می شود ، اگر یک ذرّه انحراف پیدا کنیم ، خدا می داند در کجا پرت می شویم .

کسی که کارش خراب است ، یا جلو رفته و عقب مانده است و در هر حال اعتدال را رعایت نکرده است . ما که اهلبیت عصمت نیستیم ، ولی از خدا می خواهیم که این حدّ اعتدال را به ما عنایت فرموده و برآن ثابت گرداند .

چه بهشتی میشد دنیا اگر....

  فرمایشات آیت الله بهجت«قدّس سرّه»

چه کنیم تا در برابر نعمت هاى خدا سپاسگزار باشیم؟ چگونه انسان این همه نعمت الهى را بر خود نقمت و عذاب مى کند؟

 خداوند سبحان مى فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَ أَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ»(1) آیا ندیدى کسانى را که نعمت خدا را به کفران و ناسپاسى مبدّل نمودند، و قوم خویش را در سراى نیستى و نابودى جاى دادند.

 چه بهشتى مى شد دنیا براى ما انسان ها اگر حرف شنو بودیم و به نداى قوه ى عاقله گوش مى کردیم، نیرویى که هر عاقل آن را دارد.
اگر همه ى مردم دنیا اتّفاق مى کردند که عقل (نه غرایز و امیال و شهوات) حاکم باشد ولو به این منتهى شود که عاقل را حاکم کنند، دنیا براى آن ها بهشت مى شد و همگى در آسایش و امنیّت و راحتى به سر مى بردند.

امتیاز انسان از سایر حیوانات به عقل است.

 آیا رواست که عقل را مُهْمَل کنیم و از کار بیندازیم و کنار بگذاریم و زندگى را براى خود و دیگران تلخ و ناگوار کنیم؟!

 

 

1. سوره ى ابراهیم، آیه ى 28.

نعمت هاى خدا را براى خود نقمت مى کنیم؟!

نعمت هاى خدا را براى خود نقمت مى کنیم؟!



 فرمایشات آیت الله بهجت«قدّس سرّه»


مگر ما انسان ها مى گذاریم، همه از نعمت هاى خدادادى یا ساخته ى بشر استفاده کنند و راحت زندگى کنیم؟!

نعمت هاى خدا را براى خود نقمت مى کنیم؟!
مسلمان ها از جهتى که مسلمان هستند چنین نمى کنند، بلکه از جهت حیوانیت، یا بشریّت مى کنند (نه از جهت انسانیّت و مسلمان بودنشان) و هر کدام گناه را به گردن دیگرى مى اندازند؟!

 مگر همین بشر نیست که در روستاهاى محروم با نان خشک تغذیه مى کند؟!

انسانى که نان خشکى او را سیر مى کند، و یا با سبزى و ماست و پنیر مى تواند زندگى کند، این همه حرص و طمع به دنیا و مال دنیا براى چه؟!

چه کسى براى همیشه شاه بوده است؟

خداوند این کارها را مى کند تا بشر بداند که از ناحیه ى خودش نیست و امور به دست دیگرى است.

چهل حدیث خلوت با خالق

- پیامبر صلى الله علیه وآله :
ما عَمِلَ ابْنُ آدَمَ شَیْئاً اَفْضَلَ مِنَ الصَّلاةِ وَ صَلاحِ ذاتِ الْبَیْنِ وَ خُلْقٍ حَسَنٍ ؛(1)
انسان هیچ کارى بهتر از نماز، اصلاح میان مردم و خوش اخلاقى نکرده است.

2- پیامبر صلى الله علیه وآله :
اَلدُّعاءُ مِفْتاحُ الرَّحْمَةِ، وَ الْوُضوءُ مِفْتاحُ الصَّلاةِ، وَ الصَّلاةُ مِفْتاحُ الْجَنَّةِ؛(2)
دعا کلید رحمت، وضو کلید نماز و نماز کلید بهشت است.

3-پیامبر صلى الله علیه وآله :
لا تَزالُ اُمَّتى بِخَیرٍ ما تَحابّوا و اَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ اَقْرَوُا الضَّیْفَ، فَاِنْ لَمْ یَفْعَلُوا ابتُلُوا بِالسِّنینَ وَ الْجَدْبِ؛(3)
امتم همواره در خیر و خوبى‏اند تا وقتى که یکدیگر را دوست بدارند، نماز برپا دارند، زکات بدهند و میهمان را گرامى بدارند، پس اگر چنین نکنند به قحطى و خشکسالى گرفتار مى‏شوند.

بقیه در ادامه مطلب ...

ادامه مطلب ...