طرح تخصصی مداحی .حضرت ابولفضل(ع)

یا درود و سلام محضر همه عزیزان و بازدید کنندگان گرامیِ

طرح تخصصی. حضرت ابالفضل العباس(ع)

به صورت فایل پی دی افpdf

قابل استفاده ذاکرین و مادحین ارجمند بر روی گوشی تلفن همراه و یا به صورت چاپ 

از سسلسله جلسات آموزش مداحی استاد جناب آقای حاج مهرداد تقی زاده 

هیئت ذاکرین حضرت ام البنین(س) اصفهان 

با توجه به این مهم که برای تهیه و تدوین و تنظیم وقت و هزینه مالی شده است لذا هر گونه کپی برداری برای استفاده مادی و پولی و بدون ذکر لینک منبع و صاحب اثر از لحاظ شرعی و قانونی جایز نبوده و موجب ضمان و مصداق حق الناس میباشد 

جهت دریافت این فایل کاربردی و ارزشمند از لینک زیر اقدام فرمائید با ذکر صلوات 

دریافت فایل دانلود https://s16.picofile.com/file/8416245418/%D8%B7%D8%B1%D8%AD_297_%D8%AA%D9%82%DB%8C_%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87_0_.pdf.html

شهادت حضرت اباالفضل العباس (ع)

شهادت حضرت اباالفضل العباس (ع)


حضرت عباس علیه السلام که اکبر اولاد ام البنین و پسر چهارم امیرالمؤمنین علیه السلام بود و کنیتش ابوالفضل و ملقب به سقا و صاحب لوای امام حسین علیه السلام بود، چنان جمال دل آرا و طلعتی زیبا داشت که او را ماه بنی هاشم می‌گفتند و چندان جسیم و بلند بالا بود که بر پشت اسب قوی و فربه بر نشستی پای مبارکش بر زمین می‌کشیدی. او را از مادر و پدر سه برادر بود که هیچکدام را فرزند نبود. ابوالفضل علیه السلام اول ایشان را به جنگ فرستاد تا کشته ایشان را به بیند و ادراک اجر مصائب ایشان فرماید. پس از شهادت ایشان به نحوی که ذکر شد بعضی از ارباب مقاتل گفته‌اند که چون آن جناب تنهائی برادر خود را دید به خدمت برادر آمده عرض کرد ای برادر آیا رخصت می‌فرمائی که جان خود را فدای تو گردانم؟ حضرت از استماع سخن جانسوز او به گریه آمد و گریه سختی نمود، پس فرمود ای برادر تو صاحب لوای منی چون تو نمانی کس با من نماند. ابوالفضل علیه السلام عرض کرد سینه‌ام تنگ شده و از زندگانی دنیا سیر گشته ام و اراده کرده ام که از این جماعت منافقین خونخواهی خود کنم.حضرت فرمود پس الحال که عازم سفر آخر گریده ای‏‏، پس طلب کن از برای این کودکان کمی از آب، پس حضرت عباس عَلَیْه السًَلام حرکت فرمود و در برابر صفوف لشکر ایستاد و لوای نصیحت و موعظت افراشته و هر چه توانست پند و نصیحت کرد و کلمات آن بزر گوار اصلاً در قلب آن سنگدلان اثر نکرد.

لاجرم حضرت عباس عَلَیْه السًَلام به خدمت برادر شتافت و آنچه از لشکر دید به عرض برادر رسانید.کودکان این بدانستند بنالیدند و ندای العطش العطش در آوردند، جناب عباس عَلَی‍‍ْه السًَلام بی تابانه سوار بر اسب شده و نیزه بر دست گرفت و مشگی برداشت و آهنگ فرات نمود شاید که آبی به دست آورد.پس چهار هزار تن که مو کل بر شریعة فرات بودند دور آن جناب را احاطه کردند و تیرها به چلة کمان نهاده و به جناب او انداختند، جناب عباس عَلَیْه السًَلام که از پستان شجاعت شیر مکیده چون شیر شمیده بر ایشان حمله کرد و زجز خواند

حَتّی اُورای فِی الْمَصالیتِلِقا
اِنّی اَنَا الْعّباسُ اَغْدُوا بِالسَّقا

لا اَرْهَبُ الْمُوْتَ اِذشا الْمَوتُ زَقَا
نَفْسی لِنَفْس الًمُصطَفَی الطُّهرْوَقا
وَ لا اَخافُ الشَّرَ یَو‎ْمَ الْمُلْتَقی

و از هر طرف که حمله می کرد لشکر را متفرق می ساخت تا آنکه به روایتی هشتاد تن را به خاک هلاک افکند، پس وارد شریعه شد و خود را به آب فرات رسانید چون از زحمت گیر و دار و شدت عطش جگرش تفته بود خواست آبی به لب خشک تشنة خود رساند دست فرا برد و کفی از آب برداشت تشنگی سیدالشهداء عَلَیْه السلام و اهلبیت او را یاد آورد ‌آب را از کف بریخت:

بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...