ولید بن عبدالملک از بنى مروان، که مدعى خلافت رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ بود، مى گفت: زمانى که شراب مى خورم زن ها را نزدیک من نیاورید، موسیقى کار آن ها را مى کند. در روایت آمده است:
«أَلْغِناءُ تَصُدُّ عَنْ ذِکْرِ اللّه .» (1) آواز خوانى انسان را از یاد خدا باز مى دارد. گفته اند: شراب، با این که در ابتداى تناول آن بسیار تلخ و تیز به نظر مى رسد و تنفّر طبع از شرب آن حاصل مى شود و باید چیزى روى آن خورده شود، ولى بعدا موجب نعشه و خروج از غم هاى این عالم و چه و چه مى شود.
ولى سرانجام چه بسا کسى که شراب خورده چاقو در دست گرفته و یکى از نزدیکان خود را زخمى کند و یا به قتل رساند؛ به خلاف تریاکى که بى حال و سست مى شود. آیا لذّت شب نشینى ها و اختلاط زنان و مردان و تناول مشروبات و عیش هاى نامشروع، با لذّت انس با خدا و مناجات با او برابر است؟ این لذّت همه ى آن لذّت ها و تمام کمالات آن عیش ها را دارد، و اصلاً نقص هاى آن ها را ندارد. در انجیل برنابا دارد: شبى حضرت عیسى ـ علیه السّلام ـ مشغول تهجّد و توغّل در عبادت شد: «حَتّى صارَ کُلُّ شَىْ ءٍ لَهُ عُرْیانا مَکْشوفا.»
تا این که واقعیّت تمام
اشیا براى او نمایان و مکشوف گشت. یکى از آقا زاده ها مى گفت: «در عرض چند
دقیقه، حرم کربلا یا اهل حرم را مشاهده کردم.» چه مطالبى چه کشفیّاتى؟ بعضى
متوجّه به بعض، و بعضى متوجّه به حضرت، چه چیزها را مشاهده نمودم!
1.بحارالانوار، ج 10، ص 365؛ تحف العقول، ص 422، روایت منقول از امام رضا ـ علیه السّلام ـ که در شمار گناهان کبیره مى فرماید: «... وَ المَلاهى الَّتى تَصُدُّ عَنْ ذِکْرِ اللّه مِثْلُ الغِناءِ وَ ضَرْبِ الاْءَوْتارِ...».
بدانید
که در وقتى [که ] ما خلوت کردیم [خداوند] مطّلع است ، وقتى جلوى مردم
هستیم مطّلع است ، حرف مى زنیم مطّلع است ، ساکتیم مطّلع است .
همین که شخص مطّلع شد - صاحب این خانه ، صاحب این عالم ، از هر فرد فرد،
به تمام افعال و تروک ، به تمام زوایا مطّلع شد، آنچه که نیّت کرده و مى
کند، آنها را هم مطّلع است ؛ بلکه نیّت خیر را مى نویسد، نیّت شرّ را نمى
نویسد تا شرّ محقّق نشده ، شرّ هم که محقّق شد، یک مقدار صبر مى کند تا
ببیند توبه مى کند یا نه ، برمى گردد یا نه ؟ - کار تمام است .
مقصود، همین که انسان بداند که خدا مى داند،
کار تمام شد، دیگر معطّل نباشد، همه چیز را تا به آخر مى فهمد، [که ] چه
باید بکند و چه باید نکند، از چه منتفع مى شود و از چه متضرّر مى شود،
[خداوند] ما را مى بیند.
[آیا] مى توانیم [با اینکه ] سر سفره او نشسته ایم ، با همدیگر نزاع بکنیم
؟ [مثلاً] آن غذا را من جلوتر دیدم ، من باید بخورم ؛ او مى گوید من اوّل
این را برداشتم ، من باید این غذا را بخورم ، سر این دعوا بکنیم و مقابله
بکنیم ؟
تمام این جنگهایى که حکومتها دارند، از همین قبیل است ؛ سر سفره کریم نشسته اند، او هم مى بیند.
دستور هم معلوم است که چیست ، [خداوند] از چه خوشش مى آید، از چه بدش مى
آید: از آزار به غیر حقّ بدش مى آید؛ از احسان به حقّ در جایش خوشش مى
آید، همه اینها را مى داند و ما هم مى دانیم که او این دستور را داده و
اینها را مى داند و مى بیند، آیا این کار [ها] را مى کنیم ؟
آدم جلوى یک نفر آدم عادى هر گونه معصیّت نمى کند، با اینکه شخص عادى است ،
شاید قدرت من از قدرت او بیشتر باشد نتواند به من [کارى کند]، اما همینقدر
به من بدبین مى شود، با من بد مى شود، یک وقتى اگر فرصت پیدا کرد کار ما
را تصفیه مى کند. اما خدا که این جور نیست ، خدا قادر است و عالم است و
دستور هم داده و مى داند ((چه کسى مى داند و چه کسى نمى داند))، همه اینها
را مى داند.
[آیا] جلوى او مى توانیم مخفى بکنیم ، یا نه آشکار کنیم طورى نمى شود، نمى
تواند کارى بکند، آیا این جور است ؟ [آیا] هیچ فایده براى ما دارد، [آیا]
مى توانیم مخفى کنیم ؟
انسان یا غیرانسان مکلّف ، به جایى شقاوتش مى رسد که اصلاً این مطالب
کانّه به گوشش نخورده که خدایى داریم بیناست ، شنواست ، داناست ، قادرست ،
رحیم و کریم است . قادرست یک سر سوزنى اگر در راه او صرف بشود، مزدش را
بدهد، یک همچنین [خدایى است ].
به حُکمِ « أَلْحِکْمَةُ ضآلَّةُ الْمُؤْمِنِ، فَلْیَأْخُذْها وَلَوْ مِنَ الْکافِرِ. » ؛(1)
(حکمت گمشده ى مؤمن است، لذا مؤمن باید آن را ولو از کافر فرا گیرد.) با
تأمّل در احوال دیگران حتّى کافران براى انسان تنبّه حاصل مى شود.
نقل شده که دو نفر مرد و زن از کفّارِ محض، با یکدیگر مواعده ى خلاف دین و
شرع مى گذارند و جاى خلوتى پیدا مى کنند به گونه اى که هیچ مانعى وجود
نداشته است، با این وجود یکى از آنها (مرد یا زن) مطّلع مى شود که روى صورت
بُت آنها باز است و مثلاً ما را نگاه مى کند. لذا بلند مى شود و جامه اى
بر صورت بت مى اندازد تا به اصطلاح آنها را نبیند.
این داستان چه قدر عبرت است براى مؤمن! آن کافر صورت بتى را که هیچ نمى داند مى پوشاند.
بنابراین، ما اگر خدا را همه جا حاضر و ناظر ببینیم چگونه باید باشیم؟!
از نگاه یک انسان عادى هراس داریم، و به
خاطر عدم اطّلاع افراد معمولى در را مى بندیم، بلکه از طفل حیا مى کنیم چه
رسد به نظر خدا. با توجّه به « فَلْیَأْخُذْها وَ لَوْ مِنَ الْکافِرِ. »
از این ماجرا باید عبرت بگیریم که در برابر ذاتى که حیلولت و جدایى او از
ما محال است و در همه جا حاضر و بر ما ناظر است، چگونه باید باشیم و مرتکب
معاصى نشویم؟!
هر قدر این درک حضور تقویت شود، انسان محفوظ تر و مأمون تر است؛ و هر قدر تضعیف شود، مصونیّت و مأمونیّت او کمتر است.
1. نقل به معنا از: کافى، ج 8، ص 167؛ بحار الانوار، ج 1، ص 148؛ ج 2، ص 97، 99، 105؛ ج 14، ص 304؛ ج 75، ص 34، 38، 309؛ امالى طوسى، ص 625؛ تحف العقول، ص 201، 392، 501؛ خصائص الأئمّة، ص 94؛ شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 229؛ عوالى اللّئالى، ج 4، ص 81؛ غرر الحکم، ص 58؛ مجموعه ى ورّام، ج 1، ص 81؛ ج 2، ص 149؛ منیة المرید، ص 173؛ نهج البلاغه، ص 481، حکمت 80.
گفتم : به وصل آن دوست خواهم رسید روزی
گفتا :درست بنگر ، شاید رسیده باشی
اگر معنای این شعر فهمیده شود ، معنای این آیه ی شریفه معلوم می شود که می فرماید :
« سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق ، اولم یکفی بربک أنه علی کل شیئ شهید » ؛
به زودی آیات خود را در آفاق و نواهی { زمین و آسمان } و در درون آنها ، را به آنان می نمایانیم ، تا بر آنان آشکار گردد که خداوند فقط حق است .
آیا برای حق بودن پروردگارت همین بس نیست که او بر هر چیز مشهود است .
کسانى که از مقدارى معنویّات برخوردار بودند، دنبال کشف و کرامت نمى رفتند، مى گفتند:
کیمیا را مى دانیم، ولى به کسى یاد نمى دهیم، ما مى دانیم که چه چیز را به دیگران یاد دهیم.
کسى که از معنویّات و معرفت خدا بهره مند است، چه حاجت به کیمیا دارد؟!
چه کیمیایى بالاتر از خداشناسى؟!
همه ى واجبات براى تحصیل معرفت و مقدّمه ى آن است، و تنها معرفة اللّه ، واجب نَفْسى و ذاتى و اعظم واجبات است.
ائمه ی ما علیهم السلام خودشان به ما فرموده اند که در این فشارهای آخرالزمان بگویید :
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
ولی چه کنیم که به جای دوا ، به سوی داء می رویم !
معنای یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک این است که : خدا یا ! همان مرتبه
ای را که مطلوب تو است ، ما را به همان درجه برسان و بر آن نگهدار .
صراط از همین جا شروع می شود ، اگر یک ذرّه انحراف پیدا کنیم ، خدا می داند در کجا پرت می شویم .
کسی که کارش خراب است ، یا جلو رفته و عقب مانده است و در هر حال اعتدال را رعایت نکرده است . ما که اهلبیت عصمت نیستیم ، ولی از خدا می خواهیم که این حدّ اعتدال را به ما عنایت فرموده و برآن ثابت گرداند .
«أُنْظُرْ إِلى مَنْ هُوَ دُونَکَ وَ لاتَنْظُرْ إِلى مَنْ هُوَ فَوْقَکَ.» به پایین دست خود نگاه کن، نه به بالا دست خود. (1)
درست است که در بعضى مادّیات و ثروتها
بالاتر از تو هستند، امّا آیا عمر او، صحّت او، توسعه ى او از لحاظ اولاد
و... او هم از تو بیشتر است، یا این که تو در این امور و امور دیگر از
نعمتهاى ظاهرى و باطنى از او برترى؟! همه چیز را من حیث المَجموع باید نگاه
کرد، خداوند علیم و حکیم همه ى بلاها را با عدل و ترازوى مساوات تقسیم
کرده است.
«أَلْمَصائِبُ بِالسَّوِیَّةِ مَقْسُومَةٌ بَیْنَ الْبَرِیَّةِ.» گرفتارى ها و ابتلائات به صورت مساوى و یکسان میان مردم تقسیم شده است.(2)
هر کسى کاسه اى از ابتلائات دارد که مطابق وجود و استعداد او است و کاسه هاى اشخاص از بلایا پر شده است؛ ولى خدا همه را دوست دارد.
آیا در برابر طوفانهاى حوادث، ما را در وسط دریا در کشتى رها کرده است، و
یا همواره به فکر ما است؟! در توصیه هاى رسول اکرم ـ صلّى اللّه علیه وآله
وسلّم ـ به ابوذر ـ رحمه اللّه ـ آمده است: «خدا همه چیز را در همه وقت مى بیند و هیچ چیز از او پوشیده نیست.»
1. ر.ک: بحارالانوار، ج 67، ص 173 و 318؛ ج 69، ص 42؛ ج 75، ص 198 و...
2. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 481؛ بحارالانوار، ج 75، ص 53؛ ج 79، ص 134؛ تحف العقول، ص 214؛ الدعوات، ص 288؛ غررالحکم، ص 101.
چه کنیم تا در برابر نعمت هاى خدا سپاسگزار باشیم؟ چگونه انسان این همه نعمت الهى را بر خود نقمت و عذاب مى کند؟
خداوند سبحان مى فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَ أَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ»(1) آیا ندیدى کسانى را که نعمت خدا را به کفران و ناسپاسى مبدّل نمودند، و قوم خویش را در سراى نیستى و نابودى جاى دادند.
چه بهشتى مى شد دنیا براى ما انسان ها اگر حرف شنو بودیم و به نداى قوه ى عاقله گوش مى کردیم، نیرویى که هر عاقل آن را دارد.
اگر همه ى مردم دنیا اتّفاق مى کردند که عقل (نه غرایز و امیال و شهوات)
حاکم باشد ولو به این منتهى شود که عاقل را حاکم کنند، دنیا براى آن ها
بهشت مى شد و همگى در آسایش و امنیّت و راحتى به سر مى بردند.
امتیاز انسان از سایر حیوانات به عقل است.
آیا رواست که عقل را مُهْمَل کنیم و از کار بیندازیم و کنار بگذاریم و زندگى را براى خود و دیگران تلخ و ناگوار کنیم؟!
1. سوره ى ابراهیم، آیه ى 28.
امام حسن(ع) در عصر امام علی(ع)
امام حسن ـ علیه السّلام ـ به شهادت تاریخ، فردی سخت شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشت. او در راه پیشرفت اسلام از هیچ گونه جانبازی دریغ نمیورزید و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود.
در جنگ جمل
امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ در جنگ جمل، در رکاب پدر خود امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ در خط مقدم جبهه میجنگید و از یاران دلاور و شجاع علی ـ علیه السّلام ـ سبقت میگرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختی میکرد.[۱]
پیش از شروع جنگ نیز، به دستور پدر، همراه عمار یاسر و تنی چند از یاران امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ وارد کوفه شد و مردم کوفه را جهت شرکت در این جهاد دعوت کرد.[۲]
او وقتی وارد کوفه شد که هنوز «ابو موسی اشعری» یکی از مهرههای حکومت عثمان بر سر کار بود و با حکومت عادلانه امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ مخالفت نموده و از جنبش مسلمانان در جهت پشتیبانی از مبارزه آن حضرت با پیمان شکنان جلوگیری میکرد، با این کار حسن بن علی ـ علیه السّلام ـ توانست بر رغم کار شکنیهای ابو موسی و همدستانش متجاوز از ۹ نفر را از شهر کوفه به میدان جنگ گسیل دارد.[۳]
در جنگ صفین
نیز در جنگ صفین، در بسیج عمومی نیروها و گسیل داشتن ارتش امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ برای جنگ با سپاه معاویه، نقش مهمی به عهده داشت و با سخنان پرشور و مهیج خویش، مردم کوفه را به جهاد در رکاب امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ و سرکوبی خائنان و دشمنان اسلام دعوت نمود.[۴]
آمادگی او برای جانبازی در راه حق به قدری بود که امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ در جنگ صفین از یاران خود خواست که او و برادرش حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ را از ادامه جنگ با دشمن باز دارند تا نسل پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ با کشته شدن این دو شخصیت از بین نرود.[۵]
________________________________________
[۱] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۲۱.
[۲] . ابن واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ هـ . ق، ج۲، ص۱۷۰؛ ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ط ۳، قاهره، مکتبه مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۸۲ هـ . ق، ج۱، ص۶۷.
[۳] . ابو حنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ط ۱، قاهره، دار الحیاء الکتب العربی، (فست انتشارات آفتاب تهران) ص۱۴۴ ـ ۱۴۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج۳، ص۲۳۱.
[۴] . نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ط ۲، قم، منشورات مکتبه بصیرتی، ۱۳۸۲ هـ . ق، ص۱۱۳.
[۵] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۱م، ج۱۱، ص۲۵ (خطبه ۲۰۰).
برچسب ها: آیا امام حسن در جنگ جمل و صفین شرکت داشت؟, امام حسن (علیه السلام), امام حسن در جنگ جمل, امام حسن در جنگ صفین, امام حسن و ابوموسی عشعری
«اَیُّهَا النّاسُ شُقُّوا أمْواجَ الْْْْْْفَتَنِ بِسُفُنِ النَّجاهِ وَ عَرَّجُوا عَنْ طَریقِ المُناخَرَهِ، وضَعُفوا تیجانَ المْفاخَرَه اَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَناحٍ اَوِ استَسلَمَ فأراحَ، هذا ماءٌ آجِنٌ، وَ لُقْمَهٌ یَغُصُّ بِها آکِلُها». (۱)
ای مردم موجهای فتنهها را با کشتیهای نجات و رستگاری شکافته از آنها عبور کنید، و از راه مخالف منحرف گردید قدم بیرون نهید و تاجهای افتخار و بزرگی را از سر به زمین بگذارید کسی پیروز و رستگار است که با پرو بال (یار و یاور) قیام کند و راحت و آسوده است آنکه تسلیم شده در گوشهای منزوی گردد (پس اکنون که ما را یاوری نیست اگر حق خود را مطالبه نماییم) این مانند آب متعفّن بدبو است و لقمهای است که در گلوی خورنده آن گرفته میشود.
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
سیره عملی امام حسن(ع)
امام حسن علیه السّلام در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری به دنیا آمد.
آن حضرت شباهت زیادی به جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت.[۱]
پس از شهادت پدر بزرگوارش، ایشان رهبری شیعیان را عهددار شدند. از ابی رزین نقل شده است که امام در حالی برای ما خطبه میخواند که لباسی سیاه و نیز عمامهای سیاه بر سر داشت.[۲] امام حسن علیه السّلام از چهرههای برجسته اخلاقی است که رفتار و کردارش روشنگر راه هدایت است
به ادامه مطلب بروید...
ادامه مطلب ...
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما دوستان ارجمند ، بحث را با طرح سوالی آغاز می کنیم .
چرا امام حسن (ع) مانند امام حسین (ع) قیام نکردند و با معاویة بن ابی سفیان از در سازش و مسالمت وارد گردیدند .این سوال و این خرده گیریها و اعتراضات، در زمان حیات خود حضرت نیز بوده اس تو حتی در زمان ائمه بعد از وی نیز صورت گرفته است که آن بزرگواران به آنها پاسخ داده اند (۱).
شاید بعضی هم واقعا به دنبال این سؤال باشند که علت تفاوت سیره سیاسی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه بوده است؟ آیا امام حسین علیه السلام بیشتر از امام حسن علیه السلام در اندیشه نبرد در راه اسلام بوده یا دلیل دیگری داشته است؟
بقیه در ادامه مطلب....
ادامه مطلب ...
فاجعـه ی سیـل در تایلنـد و کمپـانی هونـدا
همین چند وقت پیش که سیل ویرانگر تایلند را
فرا گرفت خسارت های زیادی به این کشور تحمیل شد. بطوریکه از آن بعنوان
بدترین سیل تاریخ تایلند در نیم قرن اخیر نام بردند که در این جریان انبار
تولیدات شرکت خودرو سازی ژاپنی هوندا بیش از دیگران تحت تاثیر سیل و
آبگرفتگی قرار گرفت اما کمپانی هوندا در این رابطه روز ۵ شنبه هفته گذشته
دستور نابودی ۱۰۵۵ دستگاه آخرین مدل خودرو های خود را داد.
بقیه در ادامه مطلب..
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
سال 2011 با همه فراز و نشیب های خود رو به پایان است. اما گذشته از تمام تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که این سال را به سالی پر حادثه تبدیل کرد، مجموعه ای از اختراعات و کشفیات نیز در این سال به ثبت رسید که می تواند به مرور زمان در زندگی بشر تغییراتی اساسی ایجاد کند.
در این پست از 10 اختراعی برای شما خواهم گفت که هر یک در حوزه و محدوده خود بسیار مهم و تاثیرگذار هستند و به همه ما در راه زندگی بهتر و راحت تر کمک خواهند کرد.
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...
آیا این تطبیق درست است و آیا جزیره ى برمودا همان جزیره ى خضراء است؟
جواب معظم له: امام
ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب
مؤمن جزیره ى خضراء است، هر جا باشد حضرت در آن جا پا مى گذارد.
قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا
کنید، تا براى شما امضا کنیم که امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه
الشّریف ـ آن جا هست.
1. ر.ک: بحارالانوار، ج 52، ص 159.
فرمایشات آیت الله بهجت«قدّس سرّه»
مگر ما انسان ها مى گذاریم، همه از نعمت هاى خدادادى یا ساخته ى بشر استفاده کنند و راحت زندگى کنیم؟!
نعمت هاى خدا را براى خود نقمت مى کنیم؟!
مسلمان ها از جهتى که مسلمان هستند چنین نمى کنند، بلکه از جهت حیوانیت،
یا بشریّت مى کنند (نه از جهت انسانیّت و مسلمان بودنشان) و هر کدام گناه
را به گردن دیگرى مى اندازند؟!
مگر همین بشر نیست که در روستاهاى محروم با نان خشک تغذیه مى کند؟!
انسانى که نان خشکى او را سیر مى کند، و یا با سبزى و ماست و پنیر مى تواند زندگى کند، این همه حرص و طمع به دنیا و مال دنیا براى چه؟!
چه کسى براى همیشه شاه بوده است؟
خداوند این کارها را مى کند تا بشر بداند که از ناحیه ى خودش نیست و امور به دست دیگرى است.
3-پیامبر صلى الله علیه وآله :
لا تَزالُ اُمَّتى بِخَیرٍ ما تَحابّوا و اَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ اَقْرَوُا الضَّیْفَ، فَاِنْ لَمْ یَفْعَلُوا ابتُلُوا بِالسِّنینَ وَ الْجَدْبِ؛(3)
امتم همواره در خیر و خوبىاند تا وقتى که یکدیگر را دوست بدارند، نماز برپا دارند، زکات بدهند و میهمان را گرامى بدارند، پس اگر چنین نکنند به قحطى و خشکسالى گرفتار مىشوند.بقیه در ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
لازم به ذکر است که این نظرات از جلد چهارم کتاب استفتاءات ایشان که در تابستان سال 1386 منتشر شده است نقل می گردد:
به ادامه مطلب مراجعه فرمایید....
ادامه مطلب ...
آیت الله سید علی خامنه ای (حفظه الله)
سوال : آیا برهـــنه به سینه زدن در عزای ائمه (علیه السلام) و بالاخص سالار شهیدان در صورتی که نامحرم نبینید اشکال دارد ؟
جواب : در صورتی که نامحرم نباشد و مستلزم مفسده نباشد برهـــنه شدن و سینه زدن جایز است .
آیت الله نوری همدانی (حفظه الله)
سوال : فلسفه سینه زنی چیست؟ کسی که لباسش را در میآورد البته به طوری که نامحرم نبیند و سینه بزند تا اینکه از سینهاش خون بیاید حکمش چیست؟
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...
السلام علیک یا سید الساجدین (علیه السلام)
۱- قالَ الاْمامُ عَلىّ بنُ الْحسَین، زَیْنُ الْعابدین (عَلَیْهِ السَّلام) :
ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ مِنَ الْمُؤمِنینَ کانَ فی کَنَفِ اللّهِ، وَأظَلَّهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ فی ظِلِّ عَرْشِهِ، وَآمَنَهُ مِنْ فَزَعِ الْیَوْمِ الاْکْبَرِ:
مَنْ أَعْطى النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ما هُوَ سائِلهُم لِنَفْسِهِ، ورَجُلٌ لَمْ یَقْدِمْ یَداً وَرِجْلاً حَتّى یَعْلَمَ أَنَّهُ فى طاعَهِ اللّهِ قَدِمَها أَوْ فى مَعْصِیَتِهِ، وَرَجُلٌ لَمْ یَعِبْ أخاهُ بِعَیْب حَتّى یَتْرُکَ ذلکَ الْعِیْبَ مِنْ نَفْسِهِ.([۱])
امام سجاد(علیه اسلام) فرمود: سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهى مى باشد و از سختى ها و شداید صحراى محشر در امان است:
اوّل آن که در کارگشائى و کمک به نیازمندان و درخواست کنندگان دریغ ننماید.
بقیه را در ادامه مطلب مطالعه فرمایید....
ادامه مطلب ...
بازی عشق
هیچ بازی جز عشق بازی نیست
گرچه بازی عشق بازی نیست
رقص بوی سر است و چوب بلا
کار طفلان تازه بازی نیست
سر فرود آر به سروری بگذار
که این مقام جای سرفرازی نیست
خنجری از تو حنجری طلبد
چاره جز اینکه سرببازی نیست
وادی عشق سر به سر خطر است
جان من عاشقی بازی نیست
هرچه داری به پای عشق
بیار عاشقی غیر پاکبازی نیست
هرچه دیدی زعشق شکوه مکن
که مجال زبان درازی نیست
خاکیان کودکند کودک را
هنری غیر خاکبازی نیست
من واقعاً میترسم از این که خدای ناکرده، در این دوران که دوران ظهور اسلام، بروز اسلام، تجلّی اسلام و تجلّی فکر اهلبیت علیهم الصّلاة والسّلام است، نتوانیم وظیفهمان را انجام دهیم. برخی کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک میکند. یکی از آن کارها، همین عزاداریهای سنّتی است که باعث تقرّب بیشتر مردم به دین میشود. این که امام فرمودند: « عزاداری سنّتی بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سر و سینه زدن و مواکب عزا و دستههای عزاداری به راه انداختن، از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش میکند و بسیار خوب است. در مقابل، برخی کارها هم هست که پرداختن به آنها، کسانی را از دین برمیگرداند.
بنده خیلی متأسفم که بگویم در این سه، چهار سال اخیر، برخی کارها در ارتباط با مراسم عزاداری ماه محرم دیده شده است که دستهایی به غلط، آن را در جامعه ما ترویج کردهاند. کارهایی را باب میکنند و رواج میدهند که هر کس ناظر آن باشد، برایش سؤال به وجود میآید. به عنوال مثال، در قدیم الایام بین طبقه عوام النّاس معمول بود که در روزهای عزاداری، به بدن خودشان قفل میزدند! البته پس از مدتی، بزرگان و علما آن را منع کردند و این رسم غلط بر افتاد. اما باز مجدّداً شروع به ترویج این رسم کردهاند و شنیدم که بعضی افراد، در گوشه و کنار این کشور، به بدن خودشان قفل میزنند! این چه کار غلطی است که بعضی افراد انجام میدهند!؟کسی که با مسائل کشور شوروی سابق و این بخشی که شیعهنشین است – جمهوری آذربایجان – آشنا بود، میگفت: آن وقتی که کمونیستها بر منطقه آذربایجان شوروی سابق مسلط شدند، همه آثار اسلامی را از آن جا محو کردند؛ مثلاً
مساجد را به انبار تبدیل کردند؛ سالنهای دینی و حسینیهها را به چیزهای
دیگری تبدیل کردند و هیچ نشانهایی از اسلام و دین و تشیع باقی نگذاشتند؛
فقط یک چیز را اجازه دادند و آن «قمهزدن» بود! دستورالعمل رؤسای
کمونیستی به زیردستان خودشان این بود که مسلمانان حق ندارند نماز بخوانند؛
نماز جماعت برگزار کنند؛ قرآن بخوانند؛ عزاداری کنند؛ هیچ کار دینی نباید
بکنند؛ اما اجازه دارند که قمه بزنند! چرا؟ چون خود قمهزدن، برای
آنها یک وسیله تبلیغ بر ضد دین و بر ضد تشیع بود! بنابراین، گاهی دشمن از
بعضی چیزها اینگونه علیه دین استفاده میکند. هر جا خرافات به میان بیاید،
دینِ خالص بدنام خواهد شد.(۲)
منبع:
۱- فرازهایی از بیانات مقام معظم رهبری در جمع روحانیون استان «کهگیلویه و بویر احمد» در آستانه ماه محرّم ۱۷/۰۳/۱۳۷۳ .
۲- بیانات رهبری در دیدار عمومی با مردم مشهد در اول فروردین ۱۳۷۶٫
با عرض سلام و احترام یه مناجات زیبا از اشعار زنده یاد ذاکر در باب امام زمان (عج) و شور امام حسین (ع)
ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة
بیا در کشتی نجات حسین اگر ساحل طلبی
باچراغ هدایتش ره برو اگر منزل طلبی
ره عشق خدا ره عشق حسین بن علیست
به کجا میرسی اگر ره عشق از عاقل طلبی
بیا در کوی حسین و می بزن از روی حسینبیا در خیمه حسین چرا ره باطل طلبی
ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة
حسین حسین حسین حسین حسین حسین حسین
دیدن رویت(مناجات با امام زمان عج )
حبیب دل به خدا،غیر تو حبیب ندارم
ملول عشق توام،غیر تو طبیب ندارم
به شوق دیدن رویت به هرطرف بدویدم
ولی در این که از دیدنت نصیب ندارم
میان جمع غریبم حبیب من
ز عنایت نوازشی که،انیسی من غریب ندارم
یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن
{من چیزی ندارم بدم،همینی که هستم گرو میدم،همینی که دارم بهت میدم،خودت یه عنایتی بکن}
غریب تر به منی از من ای غریب زمانه
من غریب رهی سوی تو غریب ندارم
هزار بار توبه نمودم هزار بار بشکستم
به غیر اشک مطاعی من منیب ندارم
بیا بیا یبن الزهرا بیا بیا یبن الزهرا
غریب آقا غریب آقا غریب آقا
اجراشده توسط زنده یاد سیدجوادذاکر_قم_جلسه خصوصی
عزادار حقیقی
عزاداری چیست؟
ارزش و نقش عزاداری
مراتب عزاداری و عزاداران
عزاداری از مقوله یاد و ذکر است. یاد کسی که به مصیبتی دچار شده است و یاد کسی که به علل طبیعی و غیر طبیعی از قبیل قتل، حادثه و امثال اینها از دنیا رفته است.
شکی نیست که انسان موجودی است که طبیعتاً فراموشکار است و نسبت به چیزهایی که توجه به آنها برایش مفید است، دچار غفلت می شود. در این مواقع یادآوری و تذکّر آن چیز انسان را از ابتلا به حوادثی برایش مضرّ است نجات می دهد و از آثار خوب توجه به آن چیز مفید، بهره مند می سازذ.
یکی از قوانین مهم خلقت این است که هر چیزی که برای سعادت دنیا و آخرت انسان مفید، لازم و ضروری باشد،غفلت از آن انسان را دچار خسران دنیوی و یا اخروی می کند و به همین دلیل لازم است به هر وسیله ممکن او را متوجه آن چیز مهم کرد و غفلت او را بر طرف ساخت.
بقیه در ادامه مطلب...
مراتب عزاداری
مرتبه اول عزاداری
مرتبه دوم عزاداری
مرتبه سوم عزاداری
مرتبه چهارم عزاداری
مرتبه پنجم عزاداری ( آخرین مرتبه)
اقامه عزای امام حسین (ع)
علت ترغیب ائمه به اقامه عزای حسین (ع)
ثواب بکاء و گفتن و خواندن مرثیه و اقامه مجلس عزاء
عزادار حقیقی چه کسی است؟
داخل شدن کمیت بر امام صادق(ع)
فرموده امام رضا (ع)
آشامیدن آب ، یاد کردن امام حسین(ع) و لعن ِ قاتل او
کسانی که تا آخر عمرشان مدام می گریستند
علت ترغیب ائمه به اقامه عزای حسین (ع)
بقیه در ادامه مطلب.. ادامه مطلب ...حضرت عباس علیه السلام که اکبر اولاد ام البنین و پسر چهارم امیرالمؤمنین علیه السلام بود و کنیتش ابوالفضل و ملقب به سقا و صاحب لوای امام حسین علیه السلام بود، چنان جمال دل آرا و طلعتی زیبا داشت که او را ماه بنی هاشم میگفتند و چندان جسیم و بلند بالا بود که بر پشت اسب قوی و فربه بر نشستی پای مبارکش بر زمین میکشیدی. او را از مادر و پدر سه برادر بود که هیچکدام را فرزند نبود. ابوالفضل علیه السلام اول ایشان را به جنگ فرستاد تا کشته ایشان را به بیند و ادراک اجر مصائب ایشان فرماید. پس از شهادت ایشان به نحوی که ذکر شد بعضی از ارباب مقاتل گفتهاند که چون آن جناب تنهائی برادر خود را دید به خدمت برادر آمده عرض کرد ای برادر آیا رخصت میفرمائی که جان خود را فدای تو گردانم؟ حضرت از استماع سخن جانسوز او به گریه آمد و گریه سختی نمود، پس فرمود ای برادر تو صاحب لوای منی چون تو نمانی کس با من نماند. ابوالفضل علیه السلام عرض کرد سینهام تنگ شده و از زندگانی دنیا سیر گشته ام و اراده کرده ام که از این جماعت منافقین خونخواهی خود کنم.حضرت فرمود پس الحال که عازم سفر آخر گریده ای، پس طلب کن از برای این کودکان کمی از آب، پس حضرت عباس عَلَیْه السًَلام حرکت فرمود و در برابر صفوف لشکر ایستاد و لوای نصیحت و موعظت افراشته و هر چه توانست پند و نصیحت کرد و کلمات آن بزر گوار اصلاً در قلب آن سنگدلان اثر نکرد.
لاجرم حضرت عباس عَلَیْه السًَلام به خدمت برادر شتافت و آنچه از لشکر دید به عرض برادر رسانید.کودکان این بدانستند بنالیدند و ندای العطش العطش در آوردند، جناب عباس عَلَیْه السًَلام بی تابانه سوار بر اسب شده و نیزه بر دست گرفت و مشگی برداشت و آهنگ فرات نمود شاید که آبی به دست آورد.پس چهار هزار تن که مو کل بر شریعة فرات بودند دور آن جناب را احاطه کردند و تیرها به چلة کمان نهاده و به جناب او انداختند، جناب عباس عَلَیْه السًَلام که از پستان شجاعت شیر مکیده چون شیر شمیده بر ایشان حمله کرد و زجز خواند
حَتّی اُورای فِی الْمَصالیتِلِقا |
لا اَرْهَبُ الْمُوْتَ اِذشا الْمَوتُ زَقَا |
و از هر طرف که حمله می کرد لشکر را متفرق می ساخت تا آنکه به روایتی هشتاد تن را به خاک هلاک افکند، پس وارد شریعه شد و خود را به آب فرات رسانید چون از زحمت گیر و دار و شدت عطش جگرش تفته بود خواست آبی به لب خشک تشنة خود رساند دست فرا برد و کفی از آب برداشت تشنگی سیدالشهداء عَلَیْه السلام و اهلبیت او را یاد آورد آب را از کف بریخت:
بقیه در ادامه مطلب...