سوره اعراف : آیه ی ۲۳ قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَسِرِینَ
(آدم و حوّا) گفتند: پروردگارا! ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نبخشایى و رحم نکنى، قطعاً از زیانکاران خواهیم بود.
پیام های آیه
1- در برابر ستمهایى که به خود روا مىداریم باید از خداوند استمداد کنیم و آنها را جبران کنیم. «قالا ربّنا ظلمنا...»
2- آدم و حوّا، هم در تخلّف شریک بودند، هم در جبران گذشته و عذرخواهى. «ذاقا، قالا ربّنا»
3- هرگونه خلافى، ظلم به خویش است، چون مخالفت با فرمان خدا مخالفت با تکامل و سعادت واقعى خود است. «ظلمنا أنفسنا»
4- از آداب دعا و استغفار، ابتدا اعتراف به گناه است. «قالا ربّنا ظلمنا أنفسنا»
5 - نخستین خواسته ى بشر از خدا، تقاضاى عفو ورحمت بود. «وان لمتغفرلنا»
6- مهمترین مسأله براى گناهکار، مغفرت الهى است، سپس درخواستهاى دیگر. «ان لم تغفر لنا و ترحمنا»
7- عنایت و لطف و مهربانى خدا، جلوى خسارت ابدى را مىگیرد. «ان لمتغفر لنا... لنکوننّ من الخاسرین»
سوره آل عمران : آیه ی ۱۰۱ وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَیْکُمْ ءَاَیَتُ اللَّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ إِلَى صِرَطٍ مُّسْتَقِیمٍ
و چگونه شما کفر مىورزید، در حالى که آیات خدا بر شما تلاوت مىشود و رسول او در میان شماست و هر کس به (دین وکتاب) خدا تمسّک جوید، پس قطعاً به راه مستقیم هدایت شده است.
پیام های آیه
1- زمینههاى انحراف و کفر، یا فقدان راه است و یا فقدان راهنما. امّا با وجود کتاب و سنّت و قوانین و رهبر الهى دیگر انحراف چرا؟ «کیف تکفرون و...»
2- وجود قانون به تنهایى براى جلوگیرى از کفر و انحراف کفایت نمىکند، رهبر نیز لازم است. «وفیکم رسوله...»
3- تکیه و توکّل به خداوند و استمداد از او، رمز مصونیّت از تمام وسوسهها و انحرافات است. «من یعتصم باللّه فقد هدى»
4- راه اعتصام به خداوند، به روى هر کسى باز است. «ومن یعتصم باللّه...»
5 - رو کردن به هر کس و هر مقامى غیر از خداوند، انحراف است. «و من یعتصم باللّه فقد هدى الى صراط مستقیم»
6- آنچه مهمتر از حرکت است، پیدا کردن راه مستقیم و حرکت در آن است. «هدى الى صراط مستقیم»
7- هدایت، نتیجهى قطعى اعتصام به خداوند است. «فقد هدى»
8 - اعتصام به خداوند، یک حرکت جدّى توأم با انتخاب آگاهانه است که لازمهى آن رهسپارى با اولیاى خداست.[123] «من یعتصم باللّه فقد هدى»
123) در زیارت جامعهکبیره، امام هادى علیه السلام مىفرماید: «مَن اِعتصَمَ بکم فقد اِعتَصَم باللّه» پناه بردن و توسّل به اولیاى الهى، در حقیقت خود را در پناه و حمایت خدا قرار دادن است.
سوره بقره : آیه ی 58 وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُواْ مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَکُمْ خَطَیَکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْدالمحْسِنِینَ و (به خاطر بیاورید) زمانى که گفتیم: وارد این قریه (بیت المقدّس) شوید و از (نعمتهاى فراوان) آن، هر چه مىخواهید با گوارایى بخورید و از درِ (معبد بیت المقدّس) سجدهکنان و خاشعانه وارد شوید و بگویید: «حِطّة» (گناهان ما را بریز)، تا ما خطاهاى شما را ببخشیم و به نیکوکاران، پاداشى افزون خواهیم داد.
پیام های آیه
1- تأمین معاش مردم، مقدّم بر فرمان به عبادت و مقدّمهاى بر آن است. «کلوا... سجّداً»
2- براى ورود به مکانهاى مقدّس، احترام مخصوص لازم است.«ادخلوا...سجداً»
3- بخشش، از اوست، امّا استغفار و طلب آمرزش، باید از سوى ما باشد. «قولوا حطّة نغفر لکم»
4- آداب دعا وشیوه توبه را نیز باید از خدا بیاموزیم. «ادخلوا...سجّداً وقولوا حطّة»
5 - عمل به دستورات خداوند، زمینه ى آمرزش ماست. «ادخلوا... قولوا... نغفر لکم»
6- استغفار، براى گناهکار مایهى آمرزش و براى نیکوکار اعتلاى درجه است. «نغفر لکم خطایاکم و سنزید المحسنین»
سوره نساء : آیه ی ۱۰۲ وَإِذَا کُنْتَ فِیْهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَوةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌ مِّنْهُمْ مَّعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُواْ فَلْیَکُونُواْ مِنْ وَرَآئِکُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَةٌ أُخْرَى لَمْ یُصَلُّواْ فَلْیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُمْ مَّیْلَةً وَحِدةً وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کَانَ بِکُمْ أَذىً مِّنْ مَّطَرٍ أَوْ کُنتُمْ مَّرْضَى أَنْ تَضَعُواْ أَسْلِحَتَکُمْ وَخُذُواْ حِذْرَکُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْکَفِرینَ عَذَاباً مُّهِیناً (اى پیامبر!) هرگاه (در سفرهاى جهادى) در میان سپاه اسلام بودى و براى آنان نماز برپا داشتى، پس گروهى از آنان با تو (به نماز) بایستند و سلاحهاى خود را همراه داشته باشند، پس چون سجده کردند (قیام نمایند و رکعت دوّم را فرادى انجام داده پس بروند و) پشت سر شما (نگهبان) باشند، و گروه دیگر که نماز نخواندهاند (از رکعت دوّم) با تو نماز بخوانند و وسایل دفاع و سلاحهاى خود را با خود داشته باشند، کافران دوست دارند که شما از سلاح و ساز و برگ خود غافل شوید تا یکباره بر شما حمله آورند، و اگر از باران رنجى به شما رسید یا بیمار و مجروح بودید، گناهى بر شما نیست که سلاحهایتان را بر زمین بگذارید و (فقط) وسایل دفاع با خود داشته باشید. همانا خداوند براى کافران عذابى خوارکننده فراهم کرده است.
پیام های آیه
1- نماز، حتّى در صحنه ى جنگ تعطیل نمىشود و رزمنده، بىنماز نیست. «اقمت لهم الصلوة....و لیأخذوا اسلحتهم»
2- در اهمیّت نماز جماعت همین بس که در جبهه ى جنگ با دشمن، حتّى با یک رکعت هم برپا مىشود. «و لتأت طائفة اُخرى لم یُصلّوا فلیُصلّوا»
3- در هنگام پیش آمدن دو وظیفه (جهاد و نماز)، نباید یکى فداى دیگرى شود. «فلتقم... ولیأخذوا»
4- در همه حال، هشیارى لازم است، حتّى نماز نباید مسلمانان را از خطر دشمن غافل کند. «و لیأخذوا اسلحتهم»
5 - رهبر، محور وحدت و عبادت است. «کنت فیهم ... اقمت لهم الصلوة»
6- تقسیم کار، تعاون و شریک کردن دیگران در کارهاى خیر، حتّى در حسّاسترین موارد، از عوامل الفت جامعه است. در این آیه، دو رکعت نماز جماعت میان دو گروه تقسیم شده، تا تبعیضى پیش نیاید و همه در خیر شریک باشند. «و لتأت طائفة اُخرى...»
7- فرمانهاى الهى به تناسب شرایط، متفاوت است. (این آیه مربوط به نماز خوف در برابر دشمن است.) «فلتقم طائفة منهم»
8 - نماز جماعت در جبهه، نشان عشق به هدف و خدا و رهبر و پایبندى به ارزشهاست. «اذا کنت فیهم فاقمت لهم الصلوة»
9- در جبهه باید جابه جایى نیروها در فاصلهى یک رکعت نماز، امکان پذیر بوده باشد. «و لتأت طائفة اُخرى لم یُصلّوا فلیُصلّوا»
10- هر چه مدّت نماز در جبهه بیشتر شود، فرصت دشمن براى حمله افزایش مىیابد. پس باید حفاظت بیشترى داشت. در رکعت اوّل، داشتن اسلحه کافى است ولى در رکعت دوّم، هم اسلحه و هم ابزار دفاع. «ولیأخذوا اسلحتهم... ولیأخذوا حذرهم و اسلحتهم»
11- خداوند، پیامبرش را از توطئهها و نقشههاى پنهانى دشمن آگاه مىکند. (با توجّه به شأن نزول که ولید قصد کرد تا هنگام نماز جماعت حمله کند و با این آیه طرح او لغو شد.)
12- حرکت با اخلاص شما، سبب امدادهاى الهى در وقت خود است. (نزول این آیه و فرمان نماز خوف، یک امداد الهى در مقابل آن توطئه بود.)
13- در جبهه، مراسم عبادى نباید طولانى شود و کارهاى مانع هوشیارى، ممنوع است. «ودّ الذین کفروا لو تغفلون»
14- از آرزوهاى دشمن، آگاه باشید. «ودّالذین»
15- عبادت، وسیلهى غفلت از دشمن نشود. «تغفلون»
16- احتمال غفلت در مسلمانان واقعى ضعیف است. (کلمه «لو» در جمله «لو تغفلون» نشانهى این معناست.)
17- با هوشیارى، باید از امکانات نظامى و اقتصادى حفاظت کرد. «اسلحتکم و امتعتکم»
18- غفلت امّت اسلامى، شبیخون کفّار را در پى خواهد داشت. «میلة واحدة»
19- هر سخن و برنامه و حرکتى که مسلمانان را غافل کند، گامى است در جهت اهداف و خواستههاى دشمن. «ودّ الذین کفروا لو تغفلون»
20- ملاک و مجوّز معافیّت از جبهه و سربازى، مرض و ضرر است. «بکم أذىً... او کنتم مرضى»
21- بارانى مجوّز زمین گذاشتن اسلحه است که با ضرر و آزار همراه باشد. در باران بى ضرر رزمنده سلاح بر زمین نمىگذارد. «بکم أذىً من مطرٍ»
22- در هیچ حالى، رزمنده نباید از وسائل حفاظتى دور باشد. حتّى اگر اسلحه ندارد، زره بر تن داشته باشد. «خذوا حذرکم»
23- تهدید کفّار و امید و دلگرمى دادن به مؤمنان، از شیوههاى قرآن است. «أعدّ للکافرین عذاباً مهیناً»
24- در آینده، ذلّت از آنِ کافران است. «للکافرین عذاباً مهیناً»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
سوره بقره : آیه ی 70 قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِىَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَبَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّآ إِنْ شَآءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ
(بار دیگر به
موسى) گفتند: از پروردگارت براى ما بخواه تا بر ما روشن کند چگونه گاوى
باشد؟ زیرا این گاو بر ما مشتبه شده و اگر خداوند بخواهد (با توضیحات تو)
حتماً هدایت خواهیم شد.
پیام های آیه
1- توجّه به مسائل فرعى، انسان را از تمرکز نسبت به مسائل اساسى، باز مىدارد. «انّ البقر تشابه علینا»
2- روحیّهى لجاجت باعث مىشود حقّ بر انسان مشتبه شود. «انّالبقرتشابه علینا»
3- گاهى سؤال براى تحقیق و علم و آگاهى نیست، بلکه نشانهى روح لجاجت و طفره رفتن است. «یبیّن لنا ما هى انّ البقر تشابه علینا»
4-
رهبران الهى، صعهى صدر دارند و جسارت را به روى خود نمىآورند. (کلمه
«ربّک» بجاى «ربّنا» یک نوع جسارت بود که بارها تکرار شد، ولى حضرت موسى به
روى خود نیاورد.)
تفسیر نورالثقلین، ج1، ص89.
حبب الی من دنیاکم ثلاث: تلاوة کتاب الله و انظر فی وجه رسول و الانفاق فی سبیل الله؛
از دنیای شما سه چیز محبوب من است: 1-تلاوت قرآن 2-نگاه به چهره رسول خدا 3-انفاق در راه خدا
(وقایع الایام خیابانی، جلد صیام، ص295)
حضرت فاطمه (س) می فرمایند:
قاریءُ الحدید، و اذا وقعت، و الرحمن، یدعی فی السموات و الارض، ساکن الفردوس؛
تلاوت کننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمانها و زمین اهل بهشت خوانده می شوند
وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَ لَهُمْ ابْتِغَآءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَأَتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
سوره مبارکه بقره آیه 265
و مَثل کسانى که اموال خود را در طلب رضاى خداوند واستوارى روح خود انفاق مىکنند، همچون مَثل باغى است که در نقطهاى بلند باشد (واز هواى آزاد بحدّ کافى بهره بگیرد) وبارانهاى درشت به آن برسد ومیوهى خود را دو چندان بدهد. واگر باران درشتى نبارد، بارانهاى ریز و شبنم (ببارد تا همیشه این باغ شاداب و پر طراوت باشد.) و خداوند به آنچه انجام مىدهید بیناست.
درسهای این آیه:
1- اگر هدف، تحصیل رضاى خداوند ورشد و کمال روحى باشد، کارها بارور مىشود. «ابتغاء مرضات اللّه... فاتت اُکلها ضعفین»
2- اخلاص، ساده بدست نمىآید، باید به سراغ آن رفت. «ابتغاء مرضاة اللّه»
3- کارهاى خالص، همچون مزرعهاى در نقطهاى مرتفع است که از خرابى سیل محفوظ است. «بربوة اصابها»
4-
اگر هدف خدا باشد، از جلوهها و جمالها هم محروم نمىشویم. مخلصین در
جامعه محبوبتر از ریاکارانند. «جنّة بربوة» انفاق خالص، همانند مزرعهى در
دامنه کوه وزمین مرتفع است، که همه مردم آنرا مىبینند واز آن لذّت
مىبرند.
5 - مهمتر از امکانات، بهرهگیرى از امکانات است. بارانِ ریز
یا درشت مهم نیست، مهم آن است که زمین بتواند آن را جذب کند. «فان لم یصبها
وابل فطلّ»
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَو اْ لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِى یَتَخَبَّطُهُ الْشَّیْطَنُ مِنَ الْمَسِّ ذَ لِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الْرِّبَو اْ وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الْرِّبَو اْ فَمَنْ جَآءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّنْ رَّبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَئِکَ أَصْحَبُ الْنَّارِ هُمْ فِیهَا خَلِدُونَ
سوره مبارکه بقره آیه 275
کسانى که ربامیخورند، (در قیامت از قبرها) بر نمىخیزند مگر همانند برخاستن کسى که بر
اثر تماس شیطان، آشفته ودیوانه شده است. (نمىتواند تعادل خود را حفظ کند،
گاهى زمین مىخورد و گاهى بر مىخیزد.) این (آسیب) بدان سبب است که گفتند:
داد و ستد نیز مانند ربا است. در حالى که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا
را حرام کرده است. پس هرکس که موعظهاى از پروردگارش به او رسید و (از
رباخوارى) خوددارى کرد، آنچه در گذشته (از طریق ربا بدست آورده) مال اوست، و
کار او به خدا واگذار مىشود. امّا کسانى که (دوباره به رباخوارى)
بازگردند، آنان اهل آتش خواهند بود و در آن جاودانه میمانند.
درس های این آیه:
1-
رباخواران، از تعادل روحى و روانى برخوردار نیستند و جامعه را نیز از
تعادل اقتصادى خارج مىسازند. «کما یقوم الذى یتخبّطه الشیطان»
2- تشبیه بیع حلال به رباى حرام، نشانهى عدم تعادل فکرى آنان است. «یتخبّطه الشیطان... بانّهم قالوا انّما البیع مثل الربا»
3- شیطان، قدرت تصرف بر درون انسان را دارد. «یتخبّطه الشیطان من المَس»
4- توجیه گناه، راه را براى انجام گناه باز مىکند. «انّماالبیع مثل الربا»
5 - تا قبل از ابلاغ تکیف، مسئولیّتى نیست. «فمن جائه موعظة من ربّه»
6- احکام الهى، در جهت پند وتربیت مردم است. «جائه موعظة من ربّه»
7- قانون امروز، شامل گذشته افراد نمىشود. «فله ما سَلف»
8 - از گناه ناآگاهان اغماض مىشود، ولى از آگاهانِ مغرض و مُصرّ هرگز. «ومَن عاد فاولئک اصحاب النّار»
سوره مبارکه انعام آیه 102
بگو: آیا غیر خداوند، چیزى را بخوانیم که سود و زیانى براى ما ندارد و پس از آنکه خداوند هدایتمان کرد، به عقب باز گشته (و کافر) شویم؟ همچون کسى که شیاطین او را در زمین از راه به در بردهاند و سرگردان مانده است در حالى که براى او یارانى (دلسوز) است که او را به هدایت دعوت کرده (و مىگویند:) نزد ما بیا (و حقّ را بپذیر ولى او گوشش بدهکار نیست). بگو هدایتى که از سوى خدا باشد هدایت واقعى است و ما مأموریم که براى خداى جهانیان تسلیم باشیم.
درسهای این آیه شریفه:
1- با سؤال وجدانها را تحریک کنید. «قل أندعوا من دون اللَّه»2-
شرک، غیر منطقى است، چون انگیزهى پرستش، کسب سود یا دفع ضرر است و بتها
قادر به هیچ نفع وضرر رساندن نیستند. «لاینفعنا و لایضرّنا»
3- از غریزهى منفعتخواهى مردم، در راه تبلیغ و تربیت آنان استفاده کنیم. «لاینفعنا و لایضرّنا»
4- شرک، نوعى عقبگرد و ارتجاع اعتقادى است. «نردّ على اعقابنا»
5 - شرک، مایهى سرگردانى و تحیّر است. «حیران»
6- در برابر انحرافات، باید موضعگیرى صریح و مکرّر داشت. «قل أندعوا... قل اِنّ هُدَى اللَّه ...»
7- تسلیم خدا شدن، مایهى رشد خودماست. «لنُسلِمَ لربّ العالمین»
8 - نماز، همراه تقوى کارساز است. «اقیموا الصلوة واتّقوه»
9- ایمان به معاد ورستاخیز، عامل پیدایش تقوى در انسان است. «واتّقوه و هو الّذى الیه تحشرون»
قرآن بالاترین معجزه الهی است
وَ قالُوا لَوْلا اُنْزِلَ عَلَیْهِ ایاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ اِنَّمَا الاْیاتُ عِنْدَاللّهِ وَ اِنَّما اَنَانَذیرٌ مُبینٌ
گفتند : چرا معجزاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده؟ بگو:معجزات همه نزد خدا است((و به فرمان او نازل میشود، نه به میل من و شما)من تنها انذارکننده آشکاری هستم(1)
مشرکین از روی سخریه و استهزاء گفتند : چرا پیامبر صلی الله علیه وآله عصای موسی و ید بیضاء و دَم مسیحا ندارد ؟ چرا او هم دشمنان خود را با معجزات بزرگ نابود نمیکند ؟ آنگونه که موسی و شعیب و هود و نوح و ثمود کردند ؟
1)عنکبوت 50
قرآن ، معجزه جاویدان
وَ اِنْ کُنْتُمْ فیرَیْبٍ مِمّانَزَّلْناعَلیعَبْدِنافَأْتُوابِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ
اگر درباره آنچه بر بنده خود(پیامبر) نازل کرده ایم،شک و تردید دارید،(لااقلّ)یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا بر این کار دعوت کنید، اگر راست میگویید{1}
کلمه(شُهَداء)در اینجا اشاره به گواهانی است که آنها را در نفی رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله کمک میکردند و جمله (مِنْ دُونِ اللّهِ)اشاره به این است که حتّی اگر همه انسانها جز (الله) دست به دست هم بدهند ، برای اینکه یک سوره همانند سورههای قرآن بیاورند ، قادر نخواهند بود.
1)سوره بقره آیه 23
عشق و محبت کجاست؟!
و الّذین آمنوا أشدّ حبّا للّه
(۱)
موضوع عشق-محبت،یک موضوع بسیار مهم-مفیدی است که آثار و فوائد متعددی دارد.نسل جوان یک عطش جدی نسبت به مسأله(عشق و محبت)دارد.امروزه جامعه جوان ما به دنبال عشق-محبت است.اما سیمای عشق-محبت برای بسیاری مجهول است.اگر چه عاشق است،اگر چه محب است،اگر چه چیزی یا فردی به عنوان محبوب اوست،لکن چهره حقیقی عشق-محبت را نمیشناسد،ما در این بحث به سؤالات متعددی که در موضوع عشق-محبت وجود دارد از منظر قرآن کریم پاسخ میگوئیم-در صدد هستیم تا راهبردهای مشخصی از مسأله عشق-محبت را به جامعه جوان خود ارائه کنیم.
*طرح سؤال
براستی عشق-محبت چیست؟آفریننده او کیست؟محبوب من چه کسی است؟معیار عشق و محبت چه چیزی است؟آثار عشق-محبت کدام است؟راههای تحصیل عشق-محبت چگونه است؟طرق افزایش محبت کدام است؟نقش محبت در تزکیه،تهذیب،رشد-کمال انسان چگونه است؟
*کیمیای محبت
عشق خاصیت کیمیا دارد.همانطور که کیمیا،فلزی را به فلز دیگر تبدیل میکند،عشق-محبت در انسان تغییر-تحول ایجاد میکند،در صفات-افعال انسان تغییر ایجاد میکند.
عشق-محبت،نیرو آفرین است-قدرت اصلاح-تربیت انسان را دارد،قدرت ایجاد تبعیت در محبوب را، داراست-زمینه فهم کلام محبوب را برای انسان مهیا میسازد.عشق-محبت،قوای خفته انسان را بیدار-نیروهای بسته-مهار شده را آزاد میکند.نفس انسان را تکمیل-موجب شکوفائی استعدادهای آدمی میگردد.
برچسبها:
قرآن کریم ، عشق , عاشقی, عشق و محبت, عشق و محبت از نظر قرآن کریم,عاشق شدن, دوستی و دوستیابی
عجیب است که ما از قرائت قرآن غفلت داریم. آیا گوش دادن به کلام خدا لازم تر از گوش کردن به سخن شخصیّت هاى مهم نیست؟!
تلاوت آیات قرآن از قبیل کیف مسموع و خود قرآن کیف مُبْصَر است. هنگامى که
قرآن را از حفظ مى خوانیم، صوتش حاکى از قرآنِ واقعى و وجود مسموعِ آن است
یعنى در هنگام خواندن قرآن، قرآن را ایجاد مى کنیم و به آن وجود مى دهیم و
هستى مى بخشیم، و قرائت و تلاوت ما وجودات قرآن و حاکیات از یک قرآن واقعى
است.
با این همه، ما این قدر تلاوت قرآن را حقیر و کوچک مى شماریم! مانند حضرت جبرئیل ـ علیه السّلام ـ قرآن را ایجاد مى کنیم، منتهى جبرئیل در اوّل و براى اولین بار ایجاد صوت نمود، ما حالا در این زمان ایجاد صوت و ایجاد قرآن مى کنیم.
بلکه اگر حساب کنیم و بفهمیم که اصوات از ما نیست بلکه از آن خداست و ما فاعلِ ما بِهِ الوجودیم، نه ما مِنْهُ الْوُجُود، مى فهمیم که ایجادِ افعال هم مِنَ اللّه است: «وَ الحَقُّ أنْ فاضَ مِنَ الْحَقِّ صُوَرٌ.»
و حقیقت این است که صُوَر [مخلوقات] از حضرت حق افاضه شده است. تمام اشیا مخلوقات او هستند. اگر وسایط را اسقاط کنیم، اضافه ى مخلوق است به خالق. اگر گفته مى شود: از ابر، باران مى بارد، ابر مُوجدِ باران نیست، و یا وقتى گفته مى شود: زن فرزند مى زاید، زن مُوجد فرزند نیست. بلکه علت مُعِدّه و زمینه ساز و واسطه ى ایجاد معلول از علت و فاعل حقیقى است. «کَرَّرْتُها حَتّى سَمِعْتُها مِنْ قائِلِها.» ( مشابه: مستدرک الوسائل، ج 4، ص 106؛ بحارالانوار، ج 47، ص 58؛ ج 81، ص 247.)؛ (تکرار نمودم تا این که آن را از گوینده اش [حضرت حق] شنیدم.)، یعنى وقتى وسایط الغا شد، مخلوق مى ماند و خالق، و فعل است و فاعل.
در روایت آمده است:
خانه هایى که در آنها تلاوت قرآن مىشود: «تُضِیئُ لاِءَهْلِ السَّمآءِ کَما یُضِیئُ النَّجْمُ [أَلْکُوکَبُ الدُّرِّىُّ] لاِءَهْلِ الاْءَرْضِ.»(1) چنان که ستاره یا ستاره ى درخشنده براى اهل زمین مى درخشد، براى آسمانیان مى درخشد.
در گذشته صداى قرآن از منازل بلند مى شد.
در حالات اصحاب سیّدالشهدا ـ علیه السّلام ـ در شب عاشورا آمده است:
«لَهُمْ دَوِىٌّ کَدَوِىِّ النَّحْلِ.»(2) زمزمهاى همانند صداى زنبور عسل داشتند.
هم چنین آمده است که ایشان:
«مَا بَیْنَ راکِعٍ وَ ساجِدٍ وَ قائِمٍ وَ قاعِدٍ.»(3)
در حالات مختلف: برخى در رکوع و برخى در سجده و برخى ایستاده و بعضى نشسته
[به عبادت و راز و نیاز و مناجات و انس با خدا مشغول بودند].
و در خطبهى همّام در شمار ویژگىهاى متّقین آمده است:
«فَصافُّونَ أَقْدامَهُمْ یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیْلِ و أَطْرافَ النَّهارِ.»(4) مرتّب به نماز ایستاده و در لحظات شب در آغاز و پایان روز، آیات خدا را تلاوت مىکنند.
1. مشابه: اصول کافى، ج 2، ص 210؛ من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 473؛ تهذیب، ج
2، ص 122؛ وسائل الشیعه، ج 2، ص 122؛ ج 5، ص 294؛ ج 8، ص 158؛
بحارالانوار، ج 84، ص 153؛ ارشاد القلوب، ج 1، ص 92؛ اعلام الدّین، ص 262؛
ثواب الاعمال، ص 42؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 321؛ المقنعة، ص 120. متن روایت
در همهى منابع یاد شده، در مورد خانههایى که در ضمن نماز شب، قرآن تلاوت
مىشود، است. عین عبارت حدیث مذکور در کافى، ج 2، ص 210، روایت 1367 به
این صورت است: «إِنَّ الْبُیُوتَ الَّتى یُصَلّى فیها بِاللَّیْلِ
بِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ، تُضیئُ لاِءَهْلِ السَّماءِ کَما تُضیئُ نُجُومُ
السَّماءِ لاِءَهْلِ أَلاْءَرْضِ.»
2. بحارالانوار، ج 44، ص 393؛ اللهوف، ص 91.
3. همان.
4. مشابه این سخن از امیرالمؤمنین ـ علیهالسّلام ـ دربارهى ویژگىهاى
تقوا پیشگان و نشانههاى مؤمنان نقل شده است، به این صورت: «أَمَّا
اللَّیْلُ فَصافُّونَ أَقْدامَهُمْ، تالینَ لاِءَجزاءِ الْقُرْآنِ،
یُرَتِّلُونَه تَرْتیلاً...» ر.ک: وسائل الشیعه، ج 6، ص 172؛ مستدرک
الوسائل، ج 4، ص 240؛ بحارالانوار، ج 64، ص 315 و 341؛ ج 65، ص 194؛ ج 75، ص
28؛ امالى صدوق، ص 570؛ تحف العقول، ص 159؛ صفات الشیعة، ص 18؛ کتاب سلیم،
ص 849؛ کنزالفوائد، ج 1، ص 90؛ نیز ر.ک: بحارالانوار، ج 75، ص 73؛ اعلام
الدّین، ص 138.