ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیهای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود
گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل
گوشواره من نمیدانم کجا افتاده بود
دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود
مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود
فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچهها افتاده بود
کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود
مادر مظلومه میپیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در
کس نمیداند که پشت در چهها افتاده بود
فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه
فاطمه نه بلکه ختمالانبیا افتاده بود
و خضع لها کل شی ء
همه ذرات عالم هستی،همه ملائکه و موجودات زمین و آسمانها،همه کوهها و دریاها و بیابانها،همه ستارگان و کهکشانها همه آنچه در عالم ملک و ملکوت است مطیع تو هستند در برابرتو خاضع و فروتن هستند،اما من جاهل هنوز غرور دارم هنوز گردنکشی میکنم هنوز طغیان میکنم منم منم میکنم فکر میکنم برای خودم کسی هستم.
بعد از (و عظم فیما عندک رغبته)..
امشب خیلی امید دارم،خودم روسیام اما رفقایی که باشون کمیل میخونم خیلی آبرو پیش خدا دارن از نفسشون بهره میبرم....