گریزهای دعای ابو حمزه ثمالی(9)

گریزهای دعای ابو حمزه ثمالی(9)



بعد از (ما و ما خطری)...

اگه ببینی یه قهرمانی،یه قدرتمندی،یه صاحب زور وبازوئی داره یه بچه ای گوشه کوچه ای میزنه  میگه این بچه به من سنگ زد فحش داد به من،می گی آخه این بچه است ، نمی فهمه،برا شما زشته با این قدرت یه بچه رو میزنی،آخه این که توان مقابله با تو رو نداره..
خدا امشب اومدم بگم من همون بچه گستاخ و بی ادبم من همونی هستم که با اعمال زشتم به تو بد کردم اما من کیم که بخوای ازم انتقام بگیری خدایا من بنده ضعیف بیشتر نیستم . ت. سلطان عالمی خدا برا تو زشته یه بنده ضعیف و ناتوان را  بسوزونی امشب به فضل خودت به من نگاه کن.....

گریزهای دعای ابو حمزه ثمالی(7)

گریزهای دعای ابو حمزه ثمالی(7)

بعد از (باسو عملی)..

با یه دنیا امید و با کوهی از گناه اومدم.خدا اگه بخوای به دل سیاهم ،به گناهانم نظر کنی،باید با نا امیدی برگردم، باید دست خالی برگردم.آخه این دل سیاه لایق لطف تو نیست.اما اگه به همین دل پر امیدم نظر کنی، اگه ببینی بات چه امیدی در خونت نشستم، اگه بدونی چقدر دلم رو بهت خوش کردم دست رد به سینم نمیزنی مهربون......


گریزهای دعای ابو حمزه ثمالی(5)

گریزهای دعای ابو حمزه ثمالی(5)

بعد از(اوبقه جرمه)

امشب با زبانی صدات میزنم که گناه و معصیت لالش کرده.با قلبی در خونت زانو میزنم که با دشمنی با تو سیاه کرده،خدا سال قبل که از مهمانیت بر گشتم تا حالا که دوباره اومدم خیلی دلم سیاه تر شده ،خیلی حرام گفتم و شنیدم خیلی حرام دیدم و رفتم.(می توانیم با ظرافت از همین جملات مجلس را به روضه اهل البیت(ع) بکشیم )مثلا بگوئیم:
اما خدا با همین زبان تو محرم قبل یا حسین گفتم. با همین چشمها برا عزیز زهرا اشک ریختم و.....