فایده امام غائب

 

آخرین ذخیره الهی (عج)


اگر ما بخواهیم افسانه سازی کنیم و یک موجود غیبی هزار ساله را امام زمان بدانیم راهی مخالف بـا عـقل و وحی هر دو پیموده ایم زیرا وحی می گوید : اثر امام هدایت و راهنمائی اوست پس اگر امـام خـود نـاپـدید شد و کتاب و اثری از او نماند تا مشکلات روز را جواب گوید چنین امامی امام قرآن نیست یعنی آن امام نیست که قرآن او را وصف نموده و پیروان قرآن باید وجود او را بپذیرند .

اگـر گفته شود قرآن در کجا اثر امام را هدایت مردم دانسته ؟

گویم : در سوره شریفه انبیاء آنجا کـه درباره پیشوایان خدایی می فرماید :

(و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا) آنها را امامان قرار دادیم که بامر ما هدایت می کردند  و آنچه قرآن می گوید تنها مربوط بگذشته نیست بلکه برای اهل قرآن مـسـلمانان نیز هست چرا که مردم گذشته گذشتند و اگر مطالب قرآن اختصاص به آنها داشت برای این امت بازگو کردن آن مطالب چه سود داشت؟



اگر ما بخواهیم افسانه سازی کنیم و یک موجود غیبی هزار ساله را امام زمان بدانیم راهی مخالف بـا عـقل و وحی هر دو پیموده ایم زیرا وحی می گوید : اثر امام هدایت و راهنمائی اوست پس اگر امـام خـود نـاپـدید شد و کتاب و اثری از او نماند تا مشکلات روز را جواب گوید چنین امامی امام قرآن نیست یعنی آن امام نیست که قرآن او را وصف نموده و پیروان قرآن باید وجود او را بپذیرند .

اگـر گفته شود قرآن در کجا اثر امام را هدایت مردم دانسته ؟

گویم : در سوره شریفه انبیاء آنجا کـه درباره پیشوایان خدایی می فرماید :

(و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا) آنها را امامان قرار دادیم که بامر ما هدایت می کردند  و آنچه قرآن می گوید تنها مربوط بگذشته نیست بلکه برای اهل قرآن مـسـلمانان نیز هست چرا که مردم گذشته گذشتند و اگر مطالب قرآن اختصاص به آنها داشت برای این امت بازگو کردن آن مطالب چه سود داشت؟

مـقدمه چند چیز را باید متذکر بوده در نظر گرفت :

اول: اینکه هدایت به معنی راهنمایی و رهبری بـه دو مـعـنی اطلاق می شود یکی به معنی نشان دادن راه فقط که ارائه الطریق نامیده می شود دوم رسانیدن به مقصد و هدف که ایصال به مطلوب نامیده می شود و اثر هدایت به معنی اول امکان رسیدن هـدایـت شونده است به مقصد یعنی ممکن است هدایت شونده هدایت کننده را بپذیرد و با پیمودن راهی که نشان داده شده بمقصد برسد و ممکن است نپذیرد و نرسد ولی هدایت به معنی دوم فعلیت رسیدن به مقصد را پیوسته دارد خدای متعال می فرماید :

انک لا تهدی من احببت و لکن اللّه یهدی مـن یـشاء قصص ۵۶ ( تو نمی توانی هر که را خواستی بمقصد برسانی و لکن خداهر که را بخواهد بمقصد می رساند ) .

دوم: ایـنـکـه هدایت به معنی ارائه الطریق در انبیاء و رسل که حاملان وحی و فرستادگان خدایند و بـرای دعـوت مـبـعوثند لازمه نبوت و رسالت می باشند و بدون استثناء هدایت خاصیت و اثر نبوت است فبعث اللّه النبیین مبشرین و منذرین بقره ۲۱۳

رسلامبشرین و منذرین لئلا یکون للناس عـلـی اللّه حـجـه بعد الرسل نساء ۱۶۵

و آیات بی شمار دیگری در قرآن در همین معنی است بلکه مومنین امت هم از این سمت سهمی دارند چنانکه می فرماید :

قل هذه سبیلی ادعوا الی اللّه علی بـصـیـره انـا و مـن اتـبـعـنـی یـوسـف ۱۰۸ و نـیـز مـی فرماید :

کنتم خیر امه اخرجت للناس تـامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر ۱۱ – روشن است که امر بمعروف و نهی از منکر وهمچین دعوت مصداق هدایت هستند و گرچه نامش برده نشده است ( آل عمران )

سوم : اینکه اثر امامت و پـیـشـوایی چنانکه در نامه نیز اشاره شده , به صریح قرآن کریم هدایت و راهنمایی است چنانکه می فرماید :

و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا انبیاء ۷۳

و می فرماید : و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا سجده ۲۴

پس اعطاء امامت اعطاء هدایت خواهد بود .

چـهـارم : اینکه ابراهیم علیه السلام که بنص آیه شریفه :

اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انـی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین بقره ۱۲۴ ( و یادآور زمانی را که پروردگار ابراهیم او را با کلماتی امتحان کرد و ابراهیم آنها را تمام کرد ( درست انجام داد )

فـرمـود : بـدرسـتی من ترا برای مردم پیشوا قرار می دهم گفت : و از ذریه من , فرمود عهد من ( فـرمـان مـن ) بـسـتـمـکـاران نـمی رسد ) پیشوای مردم قرار گرفته امامت و پیشوائی او در آخر عهد ابراهیم علیه السلام بوده که امتحانات الهی را مانند آتش رفتن و اعتزال از قوم خود و مهاجرت بـه فلسطین و قربانی فرزندش اسماعیل به فرجام رسانیده و از عهده آنها برآمده بوده چنانکه امتحان بـودن قضیه قربانی اسماعیل (ع ) در آیه کریمه :

ان هذا لهوالبلاء المبین صافات ۱۰۶  ( این قضیه یـعـنـی قـضـیـه قـربـانـی اسـماعیل امتحانی است آشکار )

بیان می فرماید :حاصل اینکه ابراهیم عـلـیـه الـسلام پیش از رسیدن فرمان امامت مدتی نبی و رسول و یکی از پیامبران اولوالعزم بود و کتاب و شریعت داشت و بدعوت و هدایت مردم میپرداخت و این مطلب از لابلای آیات قرآنی مانند آفتاب روشن می باشد . با تامل وافی در این مقدمه روشن می شود که تفسیر هدایت که لازمه امامت است وگرفتن آن به مـعنی ارائه الطریق یکی از اغلاط رسوا کننده است زیرا آیه بقره و آیه سوره (انبیاء در امامت ابراهیم عـلیه السلام صریحند و بنابر این معنی( ارائه الطریق  وقتی بابراهیم علیه السلام امامت می دهند که سمت هدایت بمعنی ارائه الطریق را بواسطه نبوت و رسالت بالفعل داشته و این تحصیل حاصل واضـحـی است وتحصیل حاصل محال است بطوری که حتی حیوانات با غریزه شعور حیوانی خود اسـتـحال آنرا میفهمند و اعتراض نویسنده نامه به شیعه که امامت امام غائب که هدایت به معنی ارائه الطریق ندارد غیر معقول است غلطی غیر قابل اصلاح . پـس نـاگـزیریم که هدایت امامت را در آیه به معنی ایصال به مطلوب بگیریم آری سوق اعمال مردم بـسـوی خـدا از حـیـن صدور دنیوی تا حساب اخروی آنها در عهده امام علیه السلام است چنانکه روایـاتی که از ائمه هدی علیهم السلام در ابواب مختلفه عوض اعمال وانعکاس اعمال اهل شهرها کـه بـسـتـونـهای نوری که بالای آنها است و به عرش خداوندی وحضور ائمه پیش مختصر و در قبر عند المسائله و دعوت مردم روز قیامت بتوسط امامشان و توزیع نامه های اعمال و اعراف و صراط و شفاعت وارد شده است همین معنی را متضمن است . واضـح اسـت کـه اداره امر اعمال امری است ملکوتی و ارتباطی به مسئله غیبت و حضورجسمانی ندارد و حال غیبت و حضور برایش متساوی است و این مطلب با این معنی منافات ندارد که امام از راه اینکه بحقایق معارف دین و حلال و حرام آن علم دارداگر حاضر و در دسترس و مبسوط الید باشد به آنچه از معارف بپرسند پاسخ دهد و یامشکلی که پیشش ببرند حل اشکال نماید .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد