سیره عملی امام رضا (ع) در برخورد با مسائل گوناگون

سیره عملی امام رضا (ع) در برخورد با مسائل گوناگون

سیره عملی امام رضا (علیه السلام) همچون پدران معصوم خویش کاملاً مأخوذ از سیره و سنت ناب نبوی و علوی است و سیره عملی این بزرگوار برای هر نسلی تا روز قیامت راهگشای زندگی است که اینک به گوشه ای از سیره عملی آن بزرگوار که از طریق یاران و اصحاب و بعضاً از طریق فرزندان ایشان به طریق صحیح رسیده اشاره می کنیم.

لازم به ذکر است توجه داشته باشید که حضرت در مقابل مسائل گوناگون چه برخوردی از خود نشان داده و اگر بتوانیم درصدی از این برخورد ها را در زندگی روزمره خود پیاده کنیم قطعا سعادت مند خواهیم شد .

%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87 %D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C %D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85 %D8%B1%D8%B6%D8%A7 300x225 سیره عملی امام رضا (ع) در برخورد با مسائل گوناگون

حسن بن موسی بغدادی گفت در محضر امام رضا (علیه السلام) بودم، امام با جمعی مشغول صحبت بود. زید بن موسی برادر آن حضرت در گوشه ای دیگر با جمعی صحبت می کرد و پیوسته می گفت ما کردیم، ما چنین هستیم و فخر فروشی می کرد. امام (علیه السلام) سخنان او را شنید. ناگفته نماند که زید چندی پیش از آن در مدینه خروج کرده بود، عده ای را کشته و خانه های بنی عباس را آتش زده بود از این جهت او را (زید النار) می گفتند. مأمون سپاهی برای جلوگیری او فرستاد و دستگیرش کرد وقتی که او را پیش مأمون آوردند، گفت ببریدش پیش برادرش علی بن موسی الرضا (علیه السلام) هنگامی که وارد بر حضرت شد امام به او فرمود: ای زید حرف های بعضی از نادانان کوفه تو را گول زده که می گویند:

(اِنَّ فاطِمَهَ اَحْصَنَتْ فَرْجُها فَحَرَّمَ اللهُ ذُرِّیَتها عَلَی النّارِ)

مولد فرزندان فاطمه (علیها سلام) پاکیزه است خداوند ذریه او را بر آتش جهنّم حرام نموده است. این مقام مخصوص امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) است اگر تو معصیت خدا را انجام دهی و داخل بهشت شوی، پدرت موسی بن جعفر (علیه السلام) بندگی خدا کند روزها روزه بگیرد و شبها به عبادت بپردازد او هم داخل بهشت شود، بنابر این مقام تو از موسی بن جعفر (علیه السلام) ارجمند تر است!

قسم به خدا (مایَنالُ اَحَدٌ ما عِنْدَ اللهِ اِلاّ بِطاعَتِهِ) هیچکس به مقام قرب خدا و بهشت نمی رسد مگر به اطاعت ازدستورات پروردگار، اگر تو فکر می کنی با معصیت و مخالفت خدا به آن مقام می رسی سخت در اشتباه می باشی!

امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: از برای نیکو کار ما دو پاداش و اجر است و برای گنهکاران مانیز دو کیفر و عذاب است.

زید گفت آیا برادر و پسر پدر شما نیستم؟

امام (علیه السلام) فرمود: آری تو برادر من هستی البته تا مادامی که اطاعت از پروردگار کنی. نوح (علیه السلام) گفت: پروردگارا فرزندم از خانواده من است تو وعده داده ای آنها را نجات دهی. خطاب رسید ( اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِکَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرَ صالِح) به واسطه معصیت، خداوند او را از خانوادگی نوح خارج کرد.[۱]

دعبل بن علی خزاعی یکی از بزرگترین شعرا و مادحین ائمه اطهار (علیهم السلام) سروده خود را در محضر امام رضا (علیه السلام) خواند. امام درباره یک قسمتش فرمودند روح القدس تو را به این معنی کمک نموده است. آنگاه جبه خویش را با دینارهایی که به نام مبارکشان سکه زده بودند به او دادند.

یک بار امام (علیه السلام) به او خطاب فرمودند که :

«مَرحَبا بَکَ یا دِعْبِل مَرحَبا بِمادِحِنا وَ مُحِبّنا وَ ناصِرنا بِیَدِهِ وَ لِسانِهِ».

آفرین بر تو دعبل ، آفرین بر مدح کننده دوستدار و یار ما با دست و زبانش.[۲]

ابوهاشم جعفری می گوید: یک روز امام (علیه السلام) به من فرمود: چرا با عبدالرحمن بن یعقوب مجالست می کنی؟ گفتم او از بستگان من است، برادر مادرم محسوب می شود.

امام فرمود: درباره خداوند تبارک و تعالی قائل به عقیده باطلی است خدا را قائل به جسم است یا با او بنشین ما را ترک کن و یا با ما باش و او را ترک کن.

عرض کردم من به حرف های او ایمانی ندارم آیا مرا هم در این مورد گناهی هست؟

فرمود: فکر نمی کنی او مورد خشم پروردگار قرار گیرد و تو نیز به آتش او بسوزی و شریک بلای او گردی؟ مگر نمی دانی یکی از اصحاب حضرت موسی (علیه السلام) پدرش در جمع قوم فرعون بود همینکه لشکر موسی آب خارج شدند آن شخص از آنها جدا شد تاپدر خود را نصیحت کند و او را تشویق و ترغیب به ایمان نماید. در همان حال ناگهان عذاب خداوند قوم فرعون را فرا گرفت، همه غرق شدند او هم همراه آنها غرق شد.

حضرت موسی (علیه السلام) از جبرئیل حال او راپرسید پاسخ داد او بر دین و عقیده پدرش نبود و در رحمت خداست ولی هنگامی که غضب و بلای پروردگار بر ملتی وارد شود کسی که نزدیک گناهکار باشد مدافعی ندارد او هم مبتلا می گردد ! [۳]

یسع بن حمزه گفت در محضر امام رضا (علیه السلام) بودم و از ایشان مسائلی را می پرسیدم، غیر از من جمع زیادی حضور داشتند که آنها نیز مسائل دینی و حلال و حرام می پرسیدند.

در این هنگام مردی بلند قد و گندم گون وارد مجلس شد، پس از سلام عرض کرد ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مردی از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم.

از سفر حج بر می گردم، مقداری پول برای بازگشت به وطن همراه داشتم ولی متأسفانه همه را گم کرده ام. اینک تقاضا دارم مرا کمکی بفرمائید تا به شهر خود برگردم. البته این را هم بگویم که من ثروتمند هستم و خداوند نعمت را به من ارزانی داشته و صدقه به من نمی رسد، ضمناً هر چه مرحمت فرمایید در شهر خودم از طرف شما صدقه می دهم.

امام (علیه السلام) فرمود: بنشین خدا تو را بیامرزد، آنگاه با مردم شروع به صحبت شد تا کم کم متفرق شدند من و سلیمان جعفری با آن مرد و خثیمه باقی ماندیم.

امام (علیه السلام) فرمودند : اجازه می دهید وارد اندرون شوم. سلیمان عرض کرد بفرمائید. امام داخل خانه شد پس از ساعتی تشریف آورد و درب اتاق را بست از بالای درب دست مبارک خود را بیرون آورده فرمود: خراسانی کجاست؟ عرض کرد در خدمتم، فرمود: این دویست دینار را بگیر برای خرج راهت از این پول تبرک جو و از طرف من هم لازم نیست صدقه بدهی هم اکنون خارج شو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا ببینی.

خراسانی رفت، حضرت رضا (علیه السلام) درب را باز کرد. سلیمان عرض کرد فدایت شوم به او لطف کردی خرج راهش را دادی اما چرا پشت درب پنهان شدید؟

فرمود نخواستم شکستگی و خواری سؤال و درخواست را در صورتش مشاهده کنم چون خواسته او را بر آوردم. نشنیده ای سخن رسول الله (صلی الله علیه و آله) را که فرمود:

اَلْمُستَتِرُ بِالْحَسَنَهِ یَعْدِلُ سَبْعینَ حَجَّهٍ وَالمُذْیعُ بِالسَّیَّئهِ مَخذُولٌ وَ الْمُستَتِرُبِها مَغْفُورٌ لَهُ

کسی که کار نیک را پنهانی انجام دهد پاداشش برابری با هفتاد حج دارد و کسی که آشکارا گناه بکند در پیشگاه پروردگار خوار و مطرود است اما آنکه در پنهانی گناهی از او سر زند آمرزیده می شود.

نشنیده ای که پیشینیان گفته اند:

مَتی آتِه یَوماً لَا طلبُ حاجَه رَجَعْتُ اِلی اَهْلِی وَوَجْهِی بِمائِهِ

هر گاه پیش او برای حاجتی می روم به سوی خانواده خود برمی گردم در حالیکه آبرویم حفظ شده است.[۴]

ماجرای دزد و مامون و برخورد امام رضا (ع)

مأمون روزهای دوشنبه و پنجشنبه را اختصاص به رسیدگی به کارهای مردم داده بود، در این روزها امام رضا (علیه السلام) را در طرف راست خود می نشاند.

محمد بن سنان می گوید در یکی از همان روزها من در خدمت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بودم. به مأمون گفتند مردی از صوفیه دزدی کرده دستور داد او را حاضر کردند همینکه چشمش به او افتاد آثار زهد و پارسایی از لباس و جامعه اش آشکار بود و اثر سجده در پیشانی او مشاهده می شد. گفت چه زشت است با این ظاهر شایسته و آثار زهد چنین عمل زشت و دزدی از تو سر زند!

آن مرد جواب داد این کار را من از روی اضطرار انجام داده ام چون حق مرا از خمس و غنیمت ندادی مجبور به دزدی شدم.

مأمون گفت: تو در خمس و غنیمت چه حقی داری؟ جواب داد خداوند خمس را در این آیه به شش قسمت تقسیم کرده است:

وَاعْلَمُوا اُنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَئی فَاَنَّ لِلِّه خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبی وَالْیَتامی و الْمَساکِینِ و ابْنِ السَّبیلِ[۵]

در این غنیمت نیز همین شش قسمت موجود است:

ما اَفاءَ اللهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ القُری فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَلِذِی القُرْبی وَالْیَتامی وَالْمَساکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لایَکُونَ دَوْلَهً بَیْنَ الْاَغنیاءِ مِنْکُم[۶]

در هر دو آیه سهمی برای کسی که از وطن دور افتاده ابن السبیل و سهمی برای فقرا قرار داده من هم ابن سبیل هستم و هم فقیر تو حق مرا ندادی.

مأمون گفت می خواهی با این یاوه سرایی هایت حدی از حدود خدا را درباره دزد ترک کنم.

پاسخ داد اول خودت را پاک کن و حد برخود جاری نما آنگاه به دیگری بپرداز و او را پاک کن و اقامه حد نما.

مأمون رو به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نموده پرسید شما چه می فرمایید. آنجناب فرمود این مرد می گوید تو دزدی کرده ای من هم دزدی نموده ام. از پاسخ امام رضا (علیه السلام) مأمون بی اندازه خشمگین شد رو به آن مرد کرده گفت به خدا قسم دستت را جدا خواهم کرد، مجرم در جواب او گفت چگونه دست مرا قطع می کنی با اینکه بنده من هستی. مأمون پرسید: من از کجا بنده تو شده ام جواب داد: زیرا مادرت را از بیت المال مسلمانان خریداری کرده اند تو بنده هر مسلمانی هستی که در شرق و غرب جهان زندگی می کند مگر آنکه آزادت کنند و من تو را آزاد نکرده ام. از طرفی متصدی خمس شده ای و حق آل پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نمی دهی و هم حق من و امثال من را مانع شده ای. دیگر اینکه کسی که ناپاک است مانند خود را نمی تواند پاک کند باید شخص پاک دیگری او را تطهیر نماید.

آنکس که بر گردنش حدی است نمی تواند حد خدا بر دیگری جاری نماید مگر اینکه اول برخود جاری سازد مگر نشنیده ای خداوند می فرماید:

اَتَأمرونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ اَنْفُسَکُمْ وَاَنْتُمْ تَتْلُونَ الکِتابَ اَفْلا تَعْقِلُونَ[۷]

مردم را به نیکی وادار می کنید ولی خود را فراموش کرده اید با اینکه کتاب خدا را می خوانید آیا اندیشه و تعقل نمی کنید.

مأمون به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کرد درباره این مرد چه می فرمایید.

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: خداوند در قرآن به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:«فَلِلّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ»[۸]

از برای خداست استدلال رسا و محکم. این حجت و استدلال همان است که اگر به جاهلی هم برسد آن را با جهلش در می یابد. چنانکه عالم نیز به علم و دانش خویش متوجه آن می شود به هر حال دنیا و آخرت با استدلال و برهان استوار است. این مرد برای تو خوب استدلال کرد.

مأمون دستور داد او را آزاد کردند و چندی از مردم کنار گرفت و در فکر از بین بردن حضرت رضا (علیه السلام) بود و بالاخره هم جنایت بزرگ یعنی کشتن امام (علیه السلام) را انجام داد.[۹]

فضل امام رضا (ع) در برخورد با جلودی جنایتکار

یک بار مردی به نام جلودی با سپاه خود به خانه امام رضا (علیه السلام) حمله کرد. امام متوجه حمله او شد. تمام زنان را داخل خانه ای جای داد و خودش بر در خانه ایستاد. جلودی گفت: من مأمورم داخل خانه شوم، و تمام اشیاء زنان را غارت کنم. امام (علیه السلام) فرمود: من آنچه دارند از آنها می گیرم و برای تو می آورم امام چند بار سوگند خورد و در خواست کرد تا راضی شد. امام (علیه السلام) داخل اتاق شد و آنچه زنان از زیور آلات وحتی چادر و پوشش داشتند از آنها گرفت و در اختیار جلودی گذاشت.

روزی دیگر همین شخص را به خاطر جنایاتش پیش مأمون آوردند همینکه چشم امام رضا (علیه السلام) به او افتاد به مأمون فرمود: این پیرمرد را به من ببخش!

مأمون گفت: این همان کسی است که نسبت به دختران پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن جنایات را انجام داده و آنها را غارت نموده است.

جلودی متوجه شد که حضرت رضا (علیه السلام) با مأمون صحبت می کند خیال کرد آن بزرگوار بر ضرر او سخن می گوید و منظورش کشته شدن اوست رو به مأمون کرده گفت: یا امیر المؤمنین تو را به خدا سوگند سخنان این مرد را درباره من قبول مکن.

مأمور به حضرت رضا (علیه السلام) گفت: قسم به خدا که سخن امام رضا (علیه السلام) را درباره ات نمی پذیرم دستور داد او را به قتل رساندند.[۱۰]

تجمع شیعیان درب خانه امام رضا (ع) و عدم اجازه امام به آن ها

عده ای جلوی درب خانه امام (علیه السلام) جمع شدند و از آن بزرگوار اجازه ورود خواستند. گفتند به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کنید یک گروه از شیعیان علی (علیه السلام) می خواهند به محضر شما شرفیاب شوند. امام (علیه السلام) در پاسخ آنها فرمود: بگویید من مشغولم آنها را برگردانید. فردا آمدند مانند روز قبل خود را معرفی کردند باز فرمود آنها را برگردانید. تا دو ماه به همین طریق می آمدند و برمی گشتند بالاخره از شرفیابی مأیوس شدند.

روزی به دربان گفتند: به آقای ما علی بن موسی (علیه السلام) بگو ما شیعه پدرت علی (علیه السلام) هستیم دشمنان به واسطه اجازه ندادن شما ما را سرزنش کردند این بار بر می گردیم و از خجالت به وطن خود نخواهیم رفت زیرا تاب شماتت دشمنان را نداریم. این مرتبه اجازه فرمود. داخل شدند وسلام کردند. امام (علیه السلام) نه جواب سلام و نه اجازه نشستن داد، همانطور ایستاده عرض کردند: پسر رسول خدا این چه ستمی است که برما روا می داری ما را خوار می گردانی بعد از این همه سرگردانی که اجازه شرفیاب شدن نمی دادی دیگر چه برای ما باقی ماند.

فرمود: این آیه را بخوانید:

ما اَصابَکُم مِنْ مُصِبیَهٍ فِبِما کَسَبَتْ اَیْدِکُم وَیَعْفُوعَنْ کِثَیر[۱۱]

هر مصیبتی که بر شما وارد می شود به واسطه کارهایی است که کرده اید با اینکه بسیاری از آنها را می بخشید.

در این عمل من از خدا و پیغبر وعلی و اباء طاهرینم (علیهم السلام) پیروی کردم آنها شما را مورد سرزنش قرار دادند من نیز چنین کردم. عرض کردند علت چه بود که مورد سرزنش واقع شدیم؟

فرمود: شما ادعا می کنید ما شیعیان علی (علیه السلام) هستیم. وای بر شما، شیعیان امام علی (علیه السلام)، امام حسن و امام حسین و اباذر و سلمان، مقداد و عمار و محمد بن ابی بکر هستند. آن کسانی که کوچکترین مخالفت را نسبت به دستورات علی (علیه السلام) نکردند و مرتکب یک کار که او نهی کرده بود نشدند، اما شما می گویید شیعه علی هستیم در بیشتر کارها مخالف او هستید ونسبت به بسیاری از واجبات کوتاهی می کنید. حقوق برادران را سبک می شمارید.

آنجا که باید تقیه کنید، رعایت نمی کنید، آنجا که نباید تقیه کنید تقیه می کنید. اگر بگوئید دوستان و محبین آن آقا هستیم با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن هستیم این سخن را رد نمی کنم اما مقامی بسیار ارجمند را ادعا کردید اگر گفته خود را به وسیله اعمال و رفتار ثابت نکیند هلاک خواهید شد مگر رحمت پروردگار نجاتتان دهد.

عرض کردند ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اینک از گفته خود استغفار می کنیم و توبه می نمائیم همانطوری که شما تعلیم دادی می گوئیم، شما را دوست داریم دوست دوستان شما و دشمن دشمنانتان هستیم، دراین هنگام امام رضا (علیه السلام) فرمود:

مَرْحبا بَکُمْ یا اِخْوانِی وَاَهْل وُدِّی.

درود بر شما ای برادران و دوستان من. بیایید بالاتر بیایید بالاتر.

پیوسته آنها را بالاتر می برد تا پهلوی خود نشانید آنگاه از دربان سؤال کرد چند مرتبه اینها آمدند و اجازه نیافتند؟ عرض کرد شصت مرتبه. امام فرمود: تو هم شصت مرتبه به آنها سلام کن و سلام مرا نیز برسان. زیرا که اینها استغفار و توبه کردند. به همین خاطر گناهانشان محو شد و به سبب محبتی که با ما دارند سزاوار احترامند. به احتیاجات خود و خانواده شان رسیدگی کن از نظر مالی به آنها کمک فراوانی کن.[۱۲]

مجلس تفسیر قرآن و برخورد امام رضا (ع)

ابراهیم بن عباس می گوید در محضر امام رضا (علیه السلام) بودیم که یکی از فقهاء حاضر در مجلس این آیه (لَتُسْألُنَّ یَوْمَئذ عَنْ النَّعیم) را اینگونه تفسیر کرد. آن روز از نعمت یعنی آب سرد سؤال خواهید شد. امام (علیه السلام) با صدای بلند فرمود: اینطور تفسیر می کنید!

هر کسی به یک طریق آیه را معنی می کند. یکی می گوید منظور از نعمت آب سرد است. دیگر می گوید مراد خواب است. عده ای هم می گویند غذای خوش طعم است.

همانا پدرم از پدرش امام صادق (علیه السلام) نقل کرد که وقتی شبیه این گفتار در محضر ایشان مطرح شد آن حضرت خشمگین شده فرمود خداوند تبارک و تعالی هیچگاه بندگانش را به خاطر چیزهایی که به آنها تفضل فرموده باز خواست و سؤال نخواهد کرد و برای چنین چیزی منت نمی گذارد. این کار از مخلوق هم سزاوار نیست مثلاً به خاطر آنکه به کسی غذایی داده و یا آب سردی نوشانیده منت گذارد.

وَلکِنَّ النَّعیمُ جُبُّنا اَهْل الْبَیْت وَ مُوالاتُنا یَسْألُ اللهُ عَنْهُ بَعْدَ التّوحیدِ وَ نُبَوّهِ رَسُولِهِ صَلیَّ اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

ولی نعیم عبارت است از دوستی و ولایت ما خاندان که خداوند بعد از توحید و نبوت از آن سؤال خواهد کرد زیرا بنده اگر به لوازم ولایت و محبت وفا کرد به نعیم بهشت که زوال ندارد می رسد.

حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمود: پدرم از حضرت صادق و ایشان از امام باقر به همین طریق از علی (علیه السلام) نقل کردند که پیغمبر (صلی الله علیه وآله) فرمود:

یاعَلِیُّ اِنَّ اَوَّلَ ما یُسْئَلَ عَنْهُ الْعَبْدُ بَعْدَ مَوتِه شَهادَهِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهِ وَ اَنَّ محمداً رَسُولَ اللهِ وَ اَنّک وَلیَّ الؤمِنینَ بِما جَعَلَهُ اللهُ وَ جَعَلْتُهُ فَمَنْ اَقَرَّ بِذلِکَ وَ کانَ مُعْتَقِدَهُ صارَاِلیَ النَّعیمِ الَّذی لا زَوالَ لَهُ.

یا علی اولین چیزی که بعد از مرگ از انسان سؤال می کنند شهادت به توحید و نبوت و اقرار به ولایت توست به آن طریقی که خدا قرار داده و من نیز ابلاغ کردم. بنابراین هر که اعتراف به اینها نمود و اعتقادش نیز چنین بود به سوی نعمتی که هرگز نابودی و زوال ندارد رهسپار خواهد شد.[۱۳]

 

نماز عید به امامت امام رضا (ع)

یکبار مأمون به امام (علیه السلام) پیام فرستاد که امامت نماز عید را بپذیرد و نماز را برگزار کند. امام (علیه السلام) پاسخ داد، تو شرایطی که میان من و توست می دانی، مرا از اقامه نماز عید معذور دار. مأمون گفت: منظورم از این کار آن است که مردم مطمئن شوند و نیز فضیلت تو را بشناسند!

فرستاده مأمون چند بار آمد و رفت و اصرار مأمون را به عرض امام رساند. امام (علیه السلام) فرمود: بیشتر دوست دارم مرا از این کار معاف کنی ولی اگر نمی پذیری و ناچار باید این کار را انجام دهم، من برای اقامه نماز عید مانند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیر المؤمنین (علیه السلام) بیرون خواهم آمد.

مأمون پذیرفت و گفت: هر طور مایل هستید بیرون بیایید و دستور داد فرماندهان و درباریان و عموم مردم بامداد عید جلوی خانه امام حاضر شوند.

بامداد عید پیش از طلوع آفتاب کوچه و راهها از مردم مشتاق پرشد و حتی زنان و کودکان هم آمده بودند وانتظار بیرون آمدن امام را می کشیدند فرماندهان به همراه سپاهیان، سوار بر مرکب های خود جلوی منزل امام ایستاده بودند، آفتاب سر زده، امام (علیه السلام) غسل کرد و لباس پوشید و عمامه سپیدی که از پنبه بافته شده بود بر سر نهاد، یک سر عمامه را بر سینه و سر دیگر را از پشت بر کتف افکند، خود را معطر ساخت و عصا در دست گرفت و به همراهان خویش فرمود: آنچه انجام می دهم انجام دهید.

آنگاه پای برهنه در حالیکه شلوار و نیز دامن لباس را تا نیمه ساق پا بالا آورده بود براه افتاد، پس از چند گام سر به سوی آسمان بلند کرد و تکبیر گفت، همراهانش به تکبیر او تکبیر گفتند. فرماندهان و سپاهیان چون امام را چنان دیدند از مرکب ها بر زمین جستند و پا پوشها از پای در آوردند و پا برهنه بر خاک ایستادند. امام بر در سرای تکبیر گفت و انبوه مردم با او تکبیر گفتند، صحنه چنان شور و عظمتی داشت که گویی آسمان و زمین با او تکبیرمی گویند، شهر مرو را سراسر گریه و فریاد فرا گرفت.

فضل بن سهل چون اوضاع را چنین دید به مأمون خبر داد و گفت: ای امیر اگر حضرت رضا بدینگونه به مصلای نماز برسد فتنه و آشوب می شود و ما همه بر جان خویش بیمناکیم، به او پیام بفرست که باز گردد.

مأمون به امام پیام داد: ما شما را به زحمت انداختیم و دوست نداریم به شما زحمت و رنجی برسد، شما بازگردید و با مردم همان کسی که قبلاً نماز می خواند نماز را برگزار نماید.

امام (علیه السلام) دستور داد کفش او را بیاورند و پوشید و سوار شد و به خانه بازگشت . [۱۴]

درخواست  کیسه کشی از امام رضا (ع) در حمام عمومی

شخصی که امام (علیه السلام) را نمی شناخت در حمام از امام خواست تا او را کیسه بکشد، امام (علیه السلام) پذیرفت و مشغول شد، دیگران امام را به آن شخص معرفی کردند و او با شرمندگی به عذرخواهی پرداخت ولی امام بی توجه به عذرخواهی او همچنان او را کیسه می کشید و او دلداری می داد که طوری نشده است.[۱۵]

هم نشینی با غلامان و سیاهیان در یک سفره

مردی از اهالی بلخ گفت: در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم، روزی سفره گسترده بودند و امام (علیه السلام) همه خدمتگزاران و غلامان حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه او غذا بخورند. من به امام عرض کردم: فدایتان شوم، بهتر است اینان بر سفره ای جداگانه بنشینند. فرمود: ساکت باش، پروردگار همه یکی است، پدر و مادر همه یکی است و پاداش به اعمال است.[۱۶]

برخورد امام رضا (ع) با افرادی که برای کار قرارداد نبسته بودند

سلیمان جعفری از یاران امام رضا (علیه السلام) می گوید: برای برخی کارها خدمت امام بودم، چون کارم انجام شد خواستم مرخص شوم، امام فرمود: امشب نزد ما بمان، همراه امام به خانه او رفتم، هنگام غروب بود، غلامان حضرت مشغول بنایی بودند امام در میان آنها غریبه ای دید، پرسید: این کیست؟

عرض کردند: به ما کمک می کند و به او چیزی خواهیم داد. فرمود: مزدش را تعیین کرده اید؟ گفتند: نه! هر چه بدهیم می پذیرد. امام بر آشفت و خشمگین شد. من به حضرت عرض کردم: فدایتان شوم خود را ناراحت نکنید.

فرمود: من بارها به اینها گفته ام که هیچکس را برای کاری نیاورید مگر آنکه قبلاً مزدش را تعیین کنید و قرار ببندید.

کسی که بدون قرار داد و تعیین مزد کاری انجام دهد اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می کند مزدش را کم داده ای، ولی اگر قرارببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهم بود که طبق قرار عمل کرده ای، و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی هر چند کم و ناچیز باشد می فهمد که بیشتر پرداخته ای و سپاسگذار خواهد بود.[۱۷]

برخورد امام در مقابل خودبرتر بینی یکی از یاران

احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی می گوید من با سه تن از یاران امام (علیه السلام) در محضرش بودیم پس از ساعتی همین که خواستیم از محضرش مرخص شویم امام (علیه السلام) به من فرمود:

ای احمد تو بنشین، همراهان من رفتند و من خدمت امام ماندم و سؤالاتی داشتم به عرض رساندم و امام پاسخ می فرمودند، تا مقداری از شب گذشت، خواستم خداحافظی کنم. فرمود: نزد ما می مانی؟ عرض کردم: هر چه شما بفرمایید، اگر بفرمایید بمان می مانم و اگر بفرمایید برو می روم.

فرمود: بمان و اینهم رختخواب و به لحافی اشاره فرمود .

آنگاه امام (علیه السلام) برخاست و به اتاق خود رفت. من از شوق به سجده افتادم و گفتم: سپاس خدای را که حجت خدا و وارث علوم پیامبران در میان ما چند نفر که خدمتش شرفیاب شدیم تا این حد به من محبت فرمود.

هنوز در سجده بودم که متوجه شدم امام به اتاق من بازگشته است. برخاستم. حضرت دست مرا گرفت و فشرد و فرمود:

ای احمد، امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به عیادت صعصعه بن صوحان رفت و چون خواست برخیزد فرمود: ای صعصعه از اینکه به عیادت تو آمده ام به برادران خود افتخار مکن، عیادت من باعث نشود که خود را از آنان برتر بدانی، از خدا بترس و پرهیزگار باش، برای خدا تواضع و فروتنی کن خدا تو را رفعت می بخشد.[۱۸]

برخورد امام رضا (ع) در مقابل اسراف و تبذیر

نوجوانانی مشغول خوردن میوه بودند و اغلب میوه ها را ناتمام می خوردند و به کناری پرتاب می کردند امام (علیه السلام) فرمود:

«سُبحانَ اللهِ اِنْ کُنْتُم اِسْتَغْنَیْتُم فَاِنَّ النّاسَ لَمْ یَسْتَغْنُوا أطْعِمُوهُ مَنْ یَحْتاجُ إلَیْهِ».

پناه بر خدا منزه است پروردگار! اگر شما سیر هستید و بی نیازید مردم محتاجند این میوه ها را به آنها که محتاج هستند بخورانید.[۱۹]

معمر بن خلاد می گوید: امام رضا (علیه السلام) هر وقت غذا میل می فرمود ظرف بزرگی نزدیک سفره خود می گذاشت سپس امر می کرد که بین مساکین تقسیم کنند و این آیه را تلاوت می نمود:

فَلا اقْتَحَمَ العَقَبَه([۲۰]) و تو چه می دانی که کار مشکل چیست.

این آیه و آیات بعد آن بیان امام (علیه السلام) را توجیه می کند، بنده ای را رها کردن، یا بروز قحطی، یتیم خویشاوند، یا مسکین خاک نشینی را غذا دادن، تا از آنکسان شود که ایمان آورده و همدیگر را به صبر و ترحم سفارش کرده اند، اینان سمت راستیها هستند و کسانی که آیه های ما را منکر شده اند دست چپی هستند. که آتشی سرپوشیده قرین ایشان است!.

آنگاه امام (علیه السلام) در ادامه فرمایشاتشان اشاره به علم پروردگار نمودند که خداوند عزوجل می دانست که برهمه کس مقدور نیست که بنده آزاد کنند بنابراین راهی به بهشت با اطعام مستمندان پیش پای او قرار داد.[۲۱]

تقسیم تمام اموال بین مستمندان

یک بار امام (علیه السلام) در روز عرضه تمام اموال خود را بین مستمندان تقسیم کرد، فضل بن سهل گفت که این غرامت است؟ امام (علیه السلام) فرمود: بلکه غنیمت است و بعد ادامه دادند چیزی را که به توسط آن اجر و کرامت طلب می کنی غرامت نیست.[۲۲]

شرکت در مراسم تشییع جنازه

موسی بن سیار می گوید: من با حضرت رضا (علیه السلام) همسفر بودم همین که به دیوارهای شهر طوس نزدیک شدیم صدای شیون و ناله ای را شنیدم دنبال صدا رفتم که به جنازه ای برخوردیم در همین حال دیدم مولایم علی بن موس الرضا (علیه السلام) از مرکب خویش پیاده شد چنانکه نوزاد خود را به مادر می چسپاند خود را به آن جنازه چسپانید و به من فرمود: ای موسی بن سیار هر که مشایعت کند جنازه دوستی از دوستان ما را ، از گناهان خود پاکیزه می شود همانند روزی که از مادر متولد شده است.

همینکه جنازه را نزدیک قبر بر زمین نهادند مشاهده کردم که امام (علیه السلام) به طرف مرده راه افتاد و مردم را کنار زد تا خود را به جنازه رسانید دست مبارک را بر سینه او نهاد فرمود: فلان فرزند فلان تو را به بهشت مژده باد. بعد از این دیگر وحشت و ترس برای تو نیست! عرض کردم فدایت شوم آیا شما این مرده ای را می شناسی و حال آنکه تاکنون از این سرزمین گذر نکرده اید؟

امام رضا (علیه السلام) فرمود: ای موسی:

( أما عَلِمْتَ اِنّا مُعاشِرَ الأئمهِ تَعْرِضُ عَلَیْنا اَعْمال شِیعَتُنا صَباحاً وَمَساءً فَما کانَ مِنَ التَقْصیرِ فِی أعْمالِهِمْ سَألَنَا اللهُ تَعالیَ الصَّفْحَ لِصاحِبِه وَ ما کانَ مِنَ العُلُوِّ سَألَنَا اللهُ الشّکْرَ لِصاحِبِه).

آیا نمی دانی که اعمال و رفتار شیعیان ما در هر صبح و شام بر ما گروه امامان عرضه می شود. اگر تقصیری در رفتار آنها دیدیم از خداوند می خواهیم که از سر تقصیر ایشان در گذرد و اگر کار خوب از آنها مشاهده کردیم از خداوند می خواهیم که به آنها جزای خیر دهد و خدا را سپاس می گذاریم.[۲۳]

یاسر خادم امام (علیه السلام) می گوید: آن بزرگوار به ما فرموده بود اگر بالای سرتان ایستادم و شما به غذا خوردن مشغول بودید برنخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می افتاد که امام ما را صدا می کرد، و در پاسخ او می گفتند به غذا خوردن مشغولند و آن حضرت می فرمود: بگذارید غذایشان تمام شود.[۲۴]

فضل امام رضا (ع) در مقابل شخص ناسزاگو

احمد بن عمر حلاّل می گوید: مردی به نام أخرس در مکه بود که پی در پی نام شریف امام رضا (علیه السلام) را به زبان جاری می کرد و به دنبالش فحش و ناسزا می گفت. من وارد شهر مکه شدم و یک کارد برنده خریدم و او را نشان گرفتم تا در اولین فرصت او را به قتل برسانم. همینکه سر راهش ایستاده بودم تا به محض مشاهده او را بکشم ناگاه نامه ای از حضرت رضا (علیه السلام) به من رسید که در آن نوشته شده بود که :

بسم الله الرحمن الرحیم

تو را به حق من بر تو ، متعرض أخرس مشو پس بدرستی که خداوند تعالی، ثقه و معتمد من است و او را کافی است.[۲۵]

________________________________________

[۱] . بحار، ج۴۹،ص۲۱۸و۲۳۷.

[۲] . بحار،ج۴۹،ص۲۱۸ و۲۳۷

[۳] . بحار،ج۴۹،ص۹۹

[۴] . فروع کافی، ج۴، ص۲۴.

[۵] . انفال- ۴۱.

[۶] . حشر- ۷.

[۷] . بقره- ۴۴.

[۸] . انعام- ۱۴۹.

[۹] .بحار، ج۴۹، ص۲۸۸.

[۱۰] . الکنی و الالقاب، ج۲،ص۱۳۶.

[۱۱] . شوری ـ ۳۰.

[۱۲] . بحار، ج۱۵،چاپ قدیم، ص۲۲۴.

[۱۳] . ینابیع المودّه، ج۱، ص۱۱۱.

[۱۴] . ارشاد مفید، ص۲۱۴.

[۱۵] . مناقب، ج۴، ص۳۶۲.

[۱۶] . روضه کافی، ج۸ ، ص۳۶۲.

[۱۷] . فروع کافی، ج۵، ص۲۲۸.

[۱۸] . معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۳۷.

[۱۹] . محاسن برقی، ص۴۴۱.

[۲۰] . بلد- ۱۱.

[۲۱] . فروع کافی، ج۴. ص۵۲.

[۲۲] . مناقب، ج۴، ص۳۶۱.

[۲۳]. مناقب، ج۴، ص۳۴۱.

[۲۴] . فروع کافی، ج۶، ص۲۹۸.

[۲۵] . بصائر الدرجات، ص۳۷۱.

سید کاظم ارفع ـ سیره عملی اهل بیت(ع)، ج۱۰، ص۹

ده ویژگی اخلاقی امام مجتبی علیه السلام

اخلاق، دستمایه سترگ هدایت است. زندگی کوتاه دنیا در پرتو آموزه‌های

اخلاقى، خود بهشتی برین می‌شود. انسان برای رسیدن به رشد، کمال و بالندگی

اخلاقی به شناخت نیاز دارد. شناخت، گاه از راه تحصیل معارف اخلاقی و گاهی

از راه شناخت نمونه‌های عملی و به تعبیر دیگر، الگوهای اخلاقی ایجاد

می‌شود.

 

قرآن، حدیث و سیره معصومان: برترین منابع شناخت معارف اسلام‌اند.

به ادامه مطلب بروید...

ادامه مطلب ...

امامت امام حسن مجتبی(ع)

شهادت امام حسن مجتبی(ع) بر شما تسلیت باد.

برای مطالعه امامت امام حسن (ع) به ادامه مطلب بروید..

ادامه مطلب ...

آداب خندیدن...

روزى امام حسن علیه السلام از محلى عبور مى کرد، چشمش به جوانى افتاد که قاه قاه مى خندید، نزد جوان رفت و فرمود، اى جوان ، آیا شنیده اى که در روز قیامت ، همه مردم وارد دوزخ مى شوند؟ جوان گفت : آرى شنیده ام و دانسته ام .

آداب خندیدن چگونه است آداب خندیدن

امام حسن علیه السلام فرمود، از کجا شنیده اى و دانسته اى ؟ آن جوان جواب داد: از اینکه خداوند در قرآن مى فرماید:

وَإِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیا. (مریم/۷۱)

همه شما (بدون استثناء) وارد جهنم مى شوید، این امرى است حتمى و فرمانى است قطعى از ناحیه پروردگارتان (که بعضى آن را مربوط به پل صراط مى دانند).

امام حسن علیه السلام فرمود:

آیا تو اطمینان دارى که از آن افرادى نیستى که تو را در جهنم نگه دارند؟ جوان پاسخ داد: نه ، چنین اطمینانى ندارم . امام حسن علیه السلام فرمود: پس کسى که نمى داند بهشتى است یا جهنمى این گونه نمى خندد (و همه دهان را براى خندیدن نمى گشاید). آن جوان از این نصیحت دلسوزانه امام حسن علیه السلام پند گرفت و بعد از آن روز دیگر آن جوان را خندان ندید.

منبع: جامع النورین . ص ۱۳۲.

رحلت پیامبر اسلام(ص) تسلیت باد...

رحلت پیامبر اسلام(ص) تسلیت باد.

«اِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»[۱]

رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ پس از آخرین سفر حج و رخداد با شکوه غدیر به مدینه مراجعت فرمود و بر آن حضرت معلوم شد که مرگ و رحلت او نزدیک است، پیوسته در میان اصحاب خطبه می خواند و از آخرین فرصتها برای ارشاد و راهنمائی خلق خدا استفاده می کرد. همواره وصیّت می کرد داخل فتنه های بعد از خود نشوند، دست از راه و روش او برندارند، در دین خدا بدعت نگذارند و در هر شرائط متمسک به عترت و اهل بیت علیهم السلام او شده و از دستورهای آنها سرپیچی ننمایند.

شب شد و تب به سراغ حضرت آمد دست امیرالمؤمنین  علیه السلام  را گرفت و متوجه قبرستان بقیع گردید و فرمود: خداوند به من گفت: سلام بر شما ساکنان قبرستان! خوش بیارامید که روزگار شما آسوده تر از روزگار این مردم است، فتنه ها همچون پاره های شب تیره پیش آمده اند. مدتی ایستاد و طلب آمرزش برای جمیع اهل بقیع کرد. بعد از سه روز، کسالت حضرت شدت گرفت در حالی که پارچه ای به سر بسته و دست راست بر دوش امیرالمؤمنین علیه السلام و دست چپ بر دوش فضل بن عباس داشت وارد مسجد شد. به منبر نشست و فرمود: مردم نزدیک است که من از میان شما بروم و مقداری مردم را موعظه کرد و از منبر فرود آمد و با مردم نماز ظهر ادا کرد و به خانه امِّ سلمه مراجعت نمود.

احتضار فرا رسید، رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ دیگر نمی توانست سخن بگوید، حضرت علی علیه السلام  سر آن حضرت را بر روی سینه نهاد، ظرف آبی کنار آن بزرگوار بود هرگاه که اندکی به هوش می آمد دستش را در آب فرو می برد و بر صورتش می کشید و می گفت: «خدایا در سکرات مرگ یاریم کن» «خدایا در سکرات مرگ مرا بنگر».

در این لحظه پیامبر  صلی الله علیه و آله  از علی علیه السلام خواست به لبهای او نزدیکتر شود. به او نزدیک شد. رسول الله صلی الله علیه و آله در زمانی طولانی به او راز گفت، پس امیرالمؤمنین علیه السلام سربرداشت و در گوشه ای نشست و حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله در خواب رفت. سپس از حضرت علی علیه السلام پرسیدند یا اباالحسن چه رازی بود که پیغمبر با تو می گفت، فرمود: هزار باب از علم تعلیمم کرد که از هر بابی هزار باب مفتوح می شود و وصیت کرد مرا به آن چیزی که بجا خواهم آورد آن را انشاء الله تعالی! همین که بیماری حضرت سنگین شد و رحلت نزدیک، به امیرالمؤمنین علیه السلام  فرمود: بار دیگر سر او را به دامن بگیرد و فرمود: امر خداوند رسیده و چون جان من بیرون آید مرا بسوی قبله بگردان و متوجه تجهیز من باش، اول تو بر من نماز بگذار و از من جدا مشو تا مرا به قبر بسپاری.

در این لحظه صدای گریه حضرت فاطمه سلام الله علیها ، رسول الله صلی الله علیه و آله را متوجه خود کرد. از او خواست در کنارش بنشیند، رازی در گوش او گفت که صورت فاطمه سلام الله علیها برافروخته شد و شاد گردید. (و احتمالاً راز همان بود که تو اول کسی هستی که در بهشت به من ملحق خواهی شد) و بالاخره روح مقدس یگانه شخصیت جهان آفرینش به ملکوت اعلی پیوست.[۲]

________________________________________

[۱] . زمر، ۳۰.

[۲] . اقتباس از بحار، جلد ۲۲، صفحه ۵۰۳ – ۴۵۵.

ختم صلوات

چند حدیث از رسول خاتم در مقابل اجر صلوات

آمرزش گناهان با صلوات

حضرت محمد (ص) فرمودند : هر کس هر روز از روی شوق و محبت به من سه
مرتبه صلوات بفرستد ، بر خدا لازم می شود که گناهان او را بیامرزد ، در
همان روز یا همان شب

منبع : بحار الانوار- ج ۹۴ – ص ۶۹ – داستان های صوات – ص ۱۲

میزان صلوات در قیامت

حضرت محمد (ص) فرمودند : روز قیامت ، من پیش میزان اعمال هستم ، یعنی
که هر کس کفه سیئاتش (گناهانش) سنگین تر از کفه حسناتش (ثواب هایش) باشد ،
من صلوات هایی را که برایم فرستاده می آورم و در کفه حسناتش می گذارم تا
آن که کفه حسناتش سنگین تر گردد.

منبع : ثواب الاعمال و عقاب الاعمال باب ثواب الصلاه النبی ، داستان های صلوات – ص ۱۳

دیدن بهشت با صلوات

حضرت محمد (ص) فرمودند : هر کس هر روز هزار صلوات بر من بفرستد از دنیا نخواهد رفت تا جای خود را در بهشت ببیند

منبع : فضیلت صلوات- ص ۱۴ ، داستان های صلوات ص۱۴

شرکت ملائکه ها در مجالس صلوات

حضرت محمد (ص) فرمودند : کاروانی از فرشتگان به امر پروردگار در جهان
حرکت می کنند و هنگامی که به جلسه ذکر و صلوات می رسند ، به یکدیگر می
گویند : فرود آییم . زمانی که پیاده می شوند ، اهل جلسه را هنگام دعا با
ذکر آمین ، یاری کرده و نیز اهل جلسه را هنگام صلوات کمک و همراهی می کنند
و در پایان به یکدیگر می گویند : خوشا به حال افراد این جلسه که خدا آنان
را آمرزید

منبع : آثار و برکات صلوات ص ۳۷

خشنودی پیامبر (ص) از صلوات های زیاد

شخصی بسیار زاهد و عابد که گوشه گیر بود و در مجالس و محافل حاضر نمی
شد ، روزی در مجلس سخنرانی شرکت کرد و موجب تعجب همه شد . علت حضورش را
پرسیدند ، گفت : رسول خدا (ص) را در خواب دیدم و به من فرمود: برو به مجلس
سخنرانی فلان واعظ که زیاد بر من صلوات می فرستد و من از او خشنودم

منبع : شرح فضایل صلوات ص۹۲ – آثار و برکات صلوات ص ۸۷

گم کردن راه بهشت

رسول خدا (ص) فرمودند : مَن نَسَی الصَلاة عَلیَ اخطَا طَریقَ الجنَةِ

کسی که صلوات بر من را فراموش کند راه بهشت را گم کرده است

منبع : آثار و برکات صلوات ص۹۷

چهل حدیث رحمت از حضرت محمد مصطفی (ص)

ایام رحلت جانسوز نبی مکرم اسلام (ص) وشهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا (ع) بر شما تسلیت باد.

برای دریافت چهل حدیث از نبی مکرم اسلام به ادامه مطلب بروید...

ادامه مطلب ...

معجزه رد شمس پیامبر و رحمت خدا بر حضرت علیروزی پیامبردر کنار علی

روزی پیامبردر کنار علی(ع) آرمید و سر مبارک آن حضرت بر روی پای امام علی(ع) قرار داشت. امام که هنوز نماز عصر خود را به جا نیاورده بود، نتوانست خود را راضی کند که پیامبر را بیدار نماید. بنابراین صبر کرد تا پیامبر، خود از خواب برخاست وامام را محزون دید. چون سبب را دانست، دعا کرد که خورشید بار دیگر باز گردد و امام نماز خود را در وقت خود، ادا کند.

«اللهم ان علیا کان فى طاعتک و طاعة رسولک فاردد علیه الشمس‏»

پروردگارا على(بنده تو)در راه اطاعت تو و فرمانبردارى رسول تو بوده پس خورشید را براى او بازگردان.

این واقعه که در مسجد فضیح روی داد به “ردّ الشمس” یعنی بازگشت خورشید مشهور گشت.واقعه رد شمس در تاریخ ۱۵ شوال سال هفتم هجری اتفاق افتاد

بقیه در ادامه مطلب....

ادامه مطلب ...

چهل حدیث از حضرت زهرا (س)

- حضرت فاطمه(س)می‌فرمایند: و من، آن کلمه‌ی نیکوی خداوندم. (الفضائل/80)
من فاطمه‌ام، واژه‌ی حسنای خداوند
از ماه نشان دارم و با آینه پیوند
من فاطمه‌ام، سرخ تر از خاطره ی سیب
من فاطمه ام، سبزتر از واژه‌ی لبخند
2- حضرت فاطمه(س)می‌فرمایند: و ما وسیله‌‌ی ارتباط خدا با مخلوقاتیم. (دلائل‌الامامه/32)
سرشار نگاه آسمان کن ما را
از خود برهان و بی‌نشان کن ما را
ای واسطه‌ی فیض خداوند کریم
بر سفره‌ی دوست، میهمان کن ما را

3- حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: و ماییم برگزیدگان خدا و جایگاه پاکی‌ها. (ارشاد شیخ مفید/1/270)
ای محرم راز جمع افلاکی‌ها
چون سرو، رها ز مجمع خاکی‌ها
یک جرعه زلال آفتابم بچشان
ای روح بلند قله‌ی پاکی‌ها
4- حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: ... و ما دلیل‌های روشن خداییم. (ارشاد شیخ‌ مفید/1/270)
در ظلمت شب، دلیل راهم هستید
چون کوه، همیشه تکیه‌گاهم هستید
ای حجّت‌های روشن خالق مهر
در تیرگی زمانه ما‌هم هستید
5- حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: ... و ما وارثان پیامبران الهی هستیم. (ارشاد شیخ مفید/1/270)
دریا صفتید و روح باران دارید
چون سبزه طراوت بهاران دارید
هستید شما وارث پیغامبران
در سینه همیشه نور قرآن دارید
6- حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، حج را برای استواری و تحکیم دین قرار داد. (بحارالانوار/29/223)
تا چشمه‌ی عشق، جاری دین گردد
دل‌های همه، بهاری دین گردد
واجب شده حج به امر یکتای بزرگ
تا مایه‌ی استواری دین گردد
7- حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، رسیدگی به خویشان را برای طول عمر و باعث فزونی در خویشان قرار داد. (بحارالانوار/29/223)
چونان که ادب به آبرو افزاید
اخلاص، به قدر هر نکو افزاید
اهل صله‌ی رحم اگر بود کسی
فرمود: خدا بر اهل او افزاید
8- حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، اطاعت از ما- اهل‌بیت علیهم‌السلام- را برای ایجاد نظم و همبستگی در مردم قرار داد. (بحارالانوار/29/223)
خواهی ز گسستگی رهایی یابی
یا جلوه‌ای از نور خدایی یابی
فرمان ببر از اوامر حضرت دوست
تا راه به اوج کبریایی یابی
9- حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، صبر را وسیله‌ی استحقاق و شایستگی پاداش قرار داد. (بحارالانوار/29/223)
گر پنجره‌ی نگاه تو غم دارد
صدها گره بزرگ و مبهم دارد
با صبر بر آن، رسی به پاداشی نیک.
کاین راه، هزار پیچ و صد خم دارد
10- حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، شرک را به منظور اخلاص بندگی، حرام نمود. (بحارالانوار/29/223)
تا دور شود هر عمل از شیوه‌ی بد
اعمال همه، خالص و زیبا گردد
دانای توانای عزیز یکتا
.بر دفتر شرک، مهر«باطل شد» زد
11- حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، وفای به نذر را برای رسیدن به مغفرت و آمرزش خویش قرار داد. (بحارالانوار/29/223)
ای آن‌که به دل امید رحمت داری
از حق طلب رحم و عنایت داری
در راه وفا به نذر خود سخت بکوش
گر میل رسیدن به سعادت داری
12- حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، نیکی به پدر و مادر را سبب امان از خشم خود قرار داد. (بحارالانوار/29/223)
خواهی برهی ز خشم ایزد، ای دوست
چون برگ، گناه تو بریزد، ای دوست
نیکی به پدر- مادرخود کن بسیار
از کار بدت لطف نخیزد، ای دوست
13- حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، جهاد را مایه‌ی عزّت و شکوه اسلام قرار داد. (بحارالانوار/29/223)
چون سرو، همیشه آسمان همّت باش
هم‌قامت آسمان پر شوکت باش
وقتی که جهاد، عزت اسلام است
جهدی کن و هم‌رکاب این عزت باش
14- حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، امر به معروف را برای حفظ مصالح عمومی جامعه قرار داد. (بحارالانوار/29/223)
هر جامعه‌ای که اهل تقوی گردد
سرشار شکوفه و شکوفا گردد
یک قطره نکویی اگر آنجا افتد
با امر به معروف، چو دریا گردد

بقیه در ادامه مطلب....

ادامه مطلب ...

چهل حدیث از امام محمد باقر(ع)

1. إنَّ حَدِیثَنا یُحْیِی القُلُوبَ
به راستی که حدیث ما دل ها را زنده می کند.

                 بحارالأنوار، ج 2، ص 144

2. لا یکونُ اَلعَبدُ عالِماً حَتّی لا یکونَ حاسِداً لِمَن فَوقَهُ و لا مُحَقِّراً لِمَن دُونَهُ
هیچ بنده ای عالم نباشد تا اینکه به بالا دست خود حسد نبرد و زیر دست خود را خوار نشمارد.

                 تحف العقول ص293

3. لا یُسَلِّم أَحَدٌ مِنَ الذُّنُوبِ حَتَّی یخزَن لِسانَه
هیچ کس از گناهان سالم نمی ماند ، مگر اینکه زبانش را نگه دارد.

                                                                                                 بحارالانوار،ج75،ص178

4. لا تَنالُ وِلایَتُنا إلاّ بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ
ولایت و شفاعت ما شامل نمی شود مگر افرادی را که دارای عمل ـ صالح ـ و نیز پرهیز از گناه داشته باشند.

                                                                                      وسائل الشّیعه، ج 11، ص 196

5. خُذُوا الکَلِمَهَ الطَّیِّبَه مِمَّن قَالَها و إِن لَم یَعمَل بِها
سخن نیک را از هر کسی ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گیرید.

                                                                                            بحارالانوار، ج 75 ، ص 170

6. مَن حَسُنَت نِیَّته، زِیدَ فِی رِزقِه
هر که خوش نیت باشد ، روزی اش افزایش می یابد.

                                                                                            بحارالانوار، ج 75 ، ص 175

7. مَن حَسُنَ بِرُّه بِأَهلِه، ِزیدَ فِی عُمرِه
 هر کس با خانواده اش خوش رفتار باشد ، بر عمرش افزوده می گردد.

                                                                                            بحارالانوار، ج 75 ، ص 175

8. قُولُوا لِلنَّاسِ أَحسَن مَا تُحِبُّون أَن یُقَال لَکُم
 بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند ، درباره مردم بگویید.

                                                                                            بحارالانوار، ج 65 ، ص 152

9. إنَّ الْمُؤْمِنَ أخُ الْمُؤمِنِ لا یَشْتِمُهُ، وَ لا یُحَرِّمُهُ، وَ لا یُسییءُ بِهِ الظَّنَّ
مؤمن برادر مؤمن است، باید او را دشنام ندهد، سرزنش و بدگوئی نکند، و او را از خوبیها محروم نگرداند، و به او بدگمان نباشد.

                                                                                                   تحف العقول، ص 221


بقیه در ادامه مطلب....

ادامه مطلب ...

روئیت خداوند...

فرمایشات آیت الله بهجت«قدّس سرّه»


رؤیت خداوند

خداوند انسان را طورى آفریده که مى تواند از راه عبودیت و بندگى خالص از مقام ملایکه گام فراتر نهد و مقامات انبیاء و اولیاء را کسب نماید.

رؤیت خداوند متعال در دنیا(منظور دیدن با قلب است.) به همان ملاک رؤیت در آخرت امکان دارد. در سخنان حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ در جواب آن شخص که از آن حضرت پرسید: «هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ؟»؛ (آیا پروردگارت را دیده اى؟) چنین آمده است: «ما کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّا لَمْ أَرَهُ.» (1) من کسى نیستم که پروردگارِ ندیده را بپرستم.
هم چنین مى فرماید: «رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقآئِقِ الاْءِیمانِ.» دلها او را با ایمانهاى واقعى مى بینند.(2)


و در دعاى عرفه مى خوانیم:«عَمِیَتْ عَیْنٌ لاتَراک عَلَیْها رَقِیبا.» چشمى که تو را نگاهبان بر خود نبیند کور است [ کور باد].(3)
 

 

 

1.اصول کافى، ج 1، ص 197 و 138؛ بحارالانوار، ج 4، ص 44، 52 و 304.

2.اصول کافى، ج 1، ص 97 و 138؛ بحارالانوار، ج 4، ص 26، 27، 32، 33، 44، 52، 54 و 304.

شعر شور سینه زنی امام حسین (ع)

شعر شور سینه زنی امام حسین (ع)

از عزیزان مداح و ذاکر که از سبک وشعر استفاده مینمایند  تقاضا میشود فایل آن را  به همراه  نام صاحب اثر و نام هیئت ارسال فرمایند  تا ان شا الله در وبلاگ درج شود .یا علی مدد.

البته متذکر میشوم  که سبک گذاری بر روی شعر  مانعی ندارد.



 

محمد رضا پروانیان


 برای شرکت در قرعه کشی بهترین سبک اینجا کلیک کنید.


آرزوم اینه آقاجون کربلا بیام پیاده

باز دوباره دل تنگم  غصه ها در سینه داره

نظری نما به حالم

                      همیشه در تب وتابم  

                                                دل من آروم نداره

                                                                      چه کنم با دل زارم

یا حسین غریب مادر (4)

در میون عاقلا من دیونه تر از همیشه

میخونم از سر مستی هیچ کجا حرم نمیشه

منو میشناسی آقا جون من همون گدای کویت

که بزرگ شدم به عشقت تویه روضه تویه هیئت

یابن الزهرا مدد مدد (4)

ایشا الله میاد یه روزی که منم حرم ببینم

مثل کفتر دیونه روی گنبدت نشینم

میدونم پست و کثیفم

                            به غم دنیا اسیرم

                                                   اما جون علی اکبر

                                                                            دست رد مزن به سینم

تویی دریای سخاوت

تویی مظهر کرامت

حرف آخر دل من

ذکر تو شده عبادت

یابن الزهرا مدد مدد(4)

شاعر :ذاکر اهل البیت (ع) محمد رضا پروانیان(ذاکر)

برای دریافت سبک فعلا با شماره 09136021485 تماس حاصل فرمایید .


لینکهای پیشنهادی:

صفویان به زور ایرانیان را شیعه کردند


زیارت از دیدگاه اسلام


تهمت غلو و غالی بودن به شیعه


اهمیت ازدواج




برچسبها:

شعر جدید امام حسین (ع)90، سبک جدید سینه زنی محرم 90، سبک جدید سینه زنی محرم و صفر 90، شعر سینه زنی به همراه سبک 90، شور جدید 90، اربعین 90،شعر درباره امام حسین (ع)90، دانلود مداحی جدید 90 ،ذاکر اهل الیت محمد رضا پروانیان ذاکر، سید جواد ذاکر ،سبک جدید اربعین 90، روضه اربعین 90، دانلود مداحی اربعین حسینی89و 90،سبکهای اربعین 90، یا حسین غریب مادر دانلود یا حسین غریب مادر ذاکر شعر اربعین 90

ما با تلاوت قرآن مانند جبرئیل قرآن را ایجاد میکنیم!

عجیب است که ما از قرائت قرآن غفلت داریم. آیا گوش دادن به کلام خدا لازم تر از گوش کردن به سخن شخصیّت هاى مهم نیست؟!
تلاوت آیات قرآن از قبیل کیف مسموع و خود قرآن کیف مُبْصَر است. هنگامى که قرآن را از حفظ مى خوانیم، صوتش حاکى از قرآنِ واقعى و وجود مسموعِ آن است یعنى در هنگام خواندن قرآن، قرآن را ایجاد مى کنیم و به آن وجود مى دهیم و هستى مى بخشیم، و قرائت و تلاوت ما وجودات قرآن و حاکیات از یک قرآن واقعى است.

با این همه، ما این قدر تلاوت قرآن را حقیر و کوچک مى شماریم! مانند حضرت جبرئیل ـ علیه السّلام ـ قرآن را ایجاد مى کنیم، منتهى جبرئیل در اوّل و براى اولین بار ایجاد صوت نمود، ما حالا در این زمان ایجاد صوت و ایجاد قرآن مى کنیم.

بلکه اگر حساب کنیم و بفهمیم که اصوات از ما نیست بلکه از آن خداست و ما فاعلِ ما بِهِ الوجودیم، نه ما مِنْهُ الْوُجُود، مى فهمیم که ایجادِ افعال هم مِنَ اللّه  است: «وَ الحَقُّ أنْ فاضَ مِنَ الْحَقِّ صُوَرٌ.»

و حقیقت این است که صُوَر [مخلوقات] از حضرت حق افاضه شده است. تمام اشیا مخلوقات او هستند. اگر وسایط را اسقاط کنیم، اضافه ى مخلوق است به خالق. اگر گفته مى شود: از ابر، باران مى بارد، ابر مُوجدِ باران نیست، و یا وقتى گفته مى شود: زن فرزند مى زاید، زن مُوجد فرزند نیست. بلکه علت مُعِدّه و زمینه ساز و واسطه ى ایجاد معلول از علت و فاعل حقیقى است. «کَرَّرْتُها حَتّى سَمِعْتُها مِنْ قائِلِها.» ( مشابه: مستدرک الوسائل، ج 4، ص 106؛ بحارالانوار، ج 47، ص 58؛ ج 81، ص 247.)؛ (تکرار نمودم تا این که آن را از گوینده اش [حضرت حق] شنیدم.)، یعنى وقتى وسایط الغا شد، مخلوق مى ماند و خالق، و فعل است و فاعل.

فضیلت تلاوت قرآن در منزل...

در روایت آمده است: 
خانه ‏هایى که در آن‏ها تلاوت قرآن مى‏شود: «تُضِیئُ لاِءَهْلِ السَّمآءِ کَما یُضِیئُ النَّجْمُ [أَلْکُوکَبُ الدُّرِّىُّ] لاِءَهْلِ الاْءَرْضِ.»
(1) چنان که ستاره یا ستاره‏ ى درخشنده براى اهل زمین مى‏ درخشد، براى آسمانیان مى‏ درخشد.
در گذشته صداى قرآن از منازل بلند مى‏ شد.

 در حالات اصحاب سیّدالشهدا ـ علیه ‏السّلام ـ در شب عاشورا آمده است:

«لَهُمْ دَوِىٌّ کَدَوِىِّ النَّحْلِ.»(2) زمزمه‏اى همانند صداى زنبور عسل داشتند.

هم چنین آمده است که ایشان:
«مَا بَیْنَ راکِعٍ وَ ساجِدٍ وَ قائِمٍ وَ قاعِدٍ.»(3) در حالات مختلف: برخى در رکوع و برخى در سجده و برخى ایستاده و بعضى نشسته [به عبادت و راز و نیاز و مناجات و انس با خدا مشغول بودند].
و در خطبه‏ى همّام در شمار ویژگى‏هاى متّقین آمده است:
«فَصافُّونَ أَقْدامَهُمْ یَتْلُونَ آیاتِ اللّه‏ِ آناءَ اللَّیْلِ و أَطْرافَ النَّهارِ.»(4) مرتّب به نماز ایستاده و در لحظات شب در آغاز و پایان روز، آیات خدا را تلاوت مى‏کنند.

1. مشابه: اصول کافى، ج 2، ص 210؛ من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 473؛ تهذیب، ج 2، ص 122؛ وسائل الشیعه، ج 2، ص 122؛ ج 5، ص 294؛ ج 8، ص 158؛ بحارالانوار، ج 84، ص 153؛ ارشاد القلوب، ج 1، ص 92؛ اعلام الدّین، ص 262؛ ثواب الاعمال، ص 42؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 321؛ المقنعة، ص 120. متن روایت در همه‏ى منابع یاد شده، در مورد خانه‏هایى که در ضمن نماز شب، قرآن تلاوت مى‏شود، است. عین عبارت حدیث مذکور در کافى، ج 2، ص 210، روایت 1367 به این صورت است: «إِنَّ الْبُیُوتَ الَّتى یُصَلّى فیها بِاللَّیْلِ بِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ، تُضیئُ لاِءَهْلِ السَّماءِ کَما تُضیئُ نُجُومُ السَّماءِ لاِءَهْلِ أَلاْءَرْضِ.»
2. بحارالانوار، ج 44، ص 393؛ اللهوف، ص 91.
3. همان.
4. مشابه این سخن از امیرالمؤمنین ـ علیه‏السّلام ـ درباره‏ى ویژگى‏هاى تقوا پیشگان و نشانه‏هاى مؤمنان نقل شده است، به این صورت: «أَمَّا اللَّیْلُ فَصافُّونَ أَقْدامَهُمْ، تالینَ لاِءَجزاءِ الْقُرْآنِ، یُرَتِّلُونَه تَرْتیلاً...» ر.ک: وسائل الشیعه، ج 6، ص 172؛ مستدرک الوسائل، ج 4، ص 240؛ بحارالانوار، ج 64، ص 315 و 341؛ ج 65، ص 194؛ ج 75، ص 28؛ امالى صدوق، ص 570؛ تحف العقول، ص 159؛ صفات الشیعة، ص 18؛ کتاب سلیم، ص 849؛ کنزالفوائد، ج 1، ص 90؛ نیز ر.ک: بحارالانوار، ج 75، ص 73؛ اعلام الدّین، ص 138.

مقایسه خوشیهای دنیا با لذت مناجات خداوند....

ولید بن عبدالملک از بنى مروان، که مدعى خلافت رسول اللّه  ـ صلّى  اللّه  علیه  وآله  وسلّم ـ بود، مى  گفت: زمانى که شراب مى  خورم زن ها را نزدیک من نیاورید، موسیقى کار آن ها را مى  کند. در روایت آمده است:

«أَلْغِناءُ تَصُدُّ عَنْ ذِکْرِ اللّه .» (1) آواز خوانى انسان را از یاد خدا باز مى دارد. گفته اند: شراب، با این که در ابتداى تناول آن بسیار تلخ و تیز به نظر مى رسد و تنفّر طبع از شرب آن حاصل مى شود و باید چیزى روى آن خورده شود، ولى بعدا موجب نعشه و خروج از غم هاى این عالم و چه و چه مى شود.

ولى سرانجام چه بسا کسى که شراب خورده چاقو در دست گرفته و یکى از نزدیکان خود را زخمى کند و یا به قتل رساند؛ به خلاف تریاکى که بى حال و سست مى شود. آیا لذّت شب نشینى ها و اختلاط زنان و مردان و تناول مشروبات و عیش هاى نامشروع، با لذّت انس با خدا و مناجات با او برابر است؟ این لذّت همه ى آن لذّت ها و تمام کمالات آن عیش ها را دارد، و اصلاً نقص هاى آن ها را ندارد. در انجیل برنابا دارد: شبى حضرت عیسى ـ علیه السّلام ـ مشغول تهجّد و توغّل در عبادت شد: «حَتّى صارَ کُلُّ شَىْ ءٍ لَهُ عُرْیانا مَکْشوفا.»

تا این که واقعیّت تمام اشیا براى او نمایان و مکشوف گشت. یکى از آقا زاده ها مى گفت: «در عرض چند دقیقه، حرم کربلا یا اهل حرم را مشاهده کردم.» چه مطالبى چه کشفیّاتى؟ بعضى متوجّه به بعض، و بعضى متوجّه به حضرت، چه چیزها را مشاهده نمودم!
 

1.بحارالانوار، ج 10، ص 365؛ تحف العقول، ص 422، روایت منقول از امام رضا ـ علیه  السّلام ـ که در شمار گناهان کبیره مى  فرماید: «... وَ المَلاهى الَّتى تَصُدُّ عَنْ ذِکْرِ اللّه  مِثْلُ الغِناءِ وَ ضَرْبِ الاْءَوْتارِ...».

سر سفره او نشسته ایم...

بدانید که در وقتى [که ] ما خلوت کردیم [خداوند] مطّلع است ، وقتى جلوى مردم هستیم مطّلع است ، حرف مى زنیم مطّلع است ، ساکتیم مطّلع است .
همین که شخص مطّلع شد - صاحب این خانه ، صاحب این عالم ، از هر فرد فرد، به تمام افعال و تروک ، به تمام زوایا مطّلع شد، آنچه که نیّت کرده و مى کند، آنها را هم مطّلع است ؛ بلکه نیّت خیر را مى نویسد، نیّت شرّ را نمى نویسد تا شرّ محقّق نشده ، شرّ هم که محقّق شد، یک مقدار صبر مى کند تا ببیند توبه مى کند یا نه ، برمى گردد یا نه ؟ - کار تمام است .

مقصود، همین که انسان بداند که خدا مى داند، کار تمام شد، دیگر معطّل نباشد، همه چیز را تا به آخر مى فهمد، [که ] چه باید بکند و چه باید نکند، از چه منتفع مى شود و از چه متضرّر مى شود، [خداوند] ما را مى بیند.
[آیا] مى توانیم [با اینکه ] سر سفره او نشسته ایم ، با همدیگر نزاع بکنیم ؟ [مثلاً] آن غذا را من جلوتر دیدم ، من باید بخورم ؛ او مى گوید من اوّل این را برداشتم ، من باید این غذا را بخورم ، سر این دعوا بکنیم و مقابله بکنیم ؟
تمام این جنگهایى که حکومتها دارند، از همین قبیل است ؛ سر سفره کریم نشسته اند، او هم مى بیند.
دستور هم معلوم است که چیست ، [خداوند] از چه خوشش ‍ مى آید، از چه بدش مى آید: از آزار به غیر حقّ بدش مى آید؛ از احسان به حقّ در جایش خوشش مى آید، همه اینها را مى داند و ما هم مى دانیم که او این دستور را داده و اینها را مى داند و مى بیند، آیا این کار [ها] را مى کنیم ؟
آدم جلوى یک نفر آدم عادى هر گونه معصیّت نمى کند، با اینکه شخص عادى است ، شاید قدرت من از قدرت او بیشتر باشد نتواند به من [کارى کند]، اما همینقدر به من بدبین مى شود، با من بد مى شود، یک وقتى اگر فرصت پیدا کرد کار ما را تصفیه مى کند. اما خدا که این جور نیست ، خدا قادر است و عالم است و دستور هم داده و مى داند ((چه کسى مى داند و چه کسى نمى داند))، همه اینها را مى داند.
[آیا] جلوى او مى توانیم مخفى بکنیم ، یا نه آشکار کنیم طورى نمى شود، نمى تواند کارى بکند، آیا این جور است ؟ [آیا] هیچ فایده براى ما دارد، [آیا] مى توانیم مخفى کنیم ؟
انسان یا غیرانسان مکلّف ، به جایى شقاوتش مى رسد که اصلاً این مطالب کانّه به گوشش نخورده که خدایى داریم بیناست ، شنواست ، داناست ، قادرست ، رحیم و کریم است . قادرست یک سر سوزنى اگر در راه او صرف بشود، مزدش را بدهد، یک همچنین [خدایى است ].

هر قدر این درک حضور تقویت شود

به حُکمِ « أَلْحِکْمَةُ ضآلَّةُ الْمُؤْمِنِ، فَلْیَأْخُذْها وَلَوْ مِنَ الْکافِرِ. » ؛(1) (حکمت گمشده ى مؤمن است، لذا مؤمن باید آن را ولو از کافر فرا گیرد.) با تأمّل در احوال دیگران حتّى کافران براى انسان تنبّه حاصل مى شود.
نقل شده که دو نفر مرد و زن از کفّارِ محض، با یکدیگر مواعده ى خلاف دین و شرع مى گذارند و جاى خلوتى پیدا مى کنند به گونه اى که هیچ مانعى وجود نداشته است، با این وجود یکى از آنها (مرد یا زن) مطّلع مى شود که روى صورت بُت آنها باز است و مثلاً ما را نگاه مى کند. لذا بلند مى شود و جامه اى بر صورت بت مى اندازد تا به اصطلاح آنها را نبیند.
این داستان چه قدر عبرت است براى مؤمن! آن کافر صورت بتى را که هیچ نمى داند مى پوشاند.

بنابراین، ما اگر خدا را همه جا حاضر و ناظر ببینیم چگونه باید باشیم؟!

از نگاه یک انسان عادى هراس داریم، و به خاطر عدم اطّلاع افراد معمولى در را مى بندیم، بلکه از طفل حیا مى کنیم چه رسد به نظر خدا. با توجّه به « فَلْیَأْخُذْها وَ لَوْ مِنَ الْکافِرِ. » از این ماجرا باید عبرت بگیریم که در برابر ذاتى که حیلولت و جدایى او از ما محال است و در همه جا حاضر و بر ما ناظر است، چگونه باید باشیم و مرتکب معاصى نشویم؟!
هر قدر این درک حضور تقویت شود، انسان محفوظ تر و مأمون تر است؛ و هر قدر تضعیف شود، مصونیّت و مأمونیّت او کمتر است.

 

 

 

 

 

 

1. نقل به معنا از: کافى، ج 8، ص 167؛ بحار الانوار، ج 1، ص 148؛ ج 2، ص 97، 99، 105؛ ج 14، ص 304؛ ج 75، ص 34، 38، 309؛ امالى طوسى، ص 625؛ تحف العقول، ص 201، 392، 501؛ خصائص الأئمّة، ص 94؛ شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 229؛ عوالى اللّئالى، ج 4، ص 81؛ غرر الحکم، ص 58؛ مجموعه ى ورّام، ج 1، ص 81؛ ج 2، ص 149؛ منیة المرید، ص 173؛ نهج البلاغه، ص 481، حکمت 80.

گفتا :درست بنگر ، شاید رسیده باشی

گفتم : به وصل آن دوست خواهم رسید روزی 

گفتا :درست بنگر ، شاید رسیده باشی

اگر معنای این شعر فهمیده شود ، معنای این آیه ی شریفه معلوم می شود که می فرماید :

«  سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم أنه الحق ، اولم یکفی بربک أنه علی کل شیئ شهید » ؛

به زودی آیات خود را در آفاق و نواهی { زمین و آسمان } و در درون آنها ، را به آنان می نمایانیم ، تا بر آنان آشکار گردد که خداوند فقط حق است .

آیا برای حق بودن پروردگارت همین بس نیست که او بر هر چیز مشهود است .

چه کیمیایى بالاتر از خداشناسى؟!

کسانى که از مقدارى معنویّات برخوردار بودند، دنبال کشف و کرامت نمى رفتند، مى گفتند:
کیمیا را مى دانیم، ولى به کسى یاد نمى دهیم، ما مى دانیم که چه چیز را به دیگران یاد دهیم.

 کسى که از معنویّات و معرفت خدا بهره مند است، چه حاجت به کیمیا دارد؟!

چه کیمیایى بالاتر از خداشناسى؟!

  همه ى واجبات براى تحصیل معرفت و مقدّمه ى آن است، و تنها معرفة اللّه ، واجب نَفْسى و ذاتى و اعظم واجبات است.

ما را به درجه مطلوب خود برسان و حفظ کن....

ائمه ی ما علیهم السلام خودشان به ما فرموده اند که در این فشارهای آخرالزمان بگویید :
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
ولی چه کنیم که به جای دوا ، به سوی داء می رویم !
معنای یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک این است که : خدا یا ! همان مرتبه ای را که مطلوب تو است ، ما را به همان درجه برسان و بر آن نگهدار .
صراط از همین جا شروع می شود ، اگر یک ذرّه انحراف پیدا کنیم ، خدا می داند در کجا پرت می شویم .

کسی که کارش خراب است ، یا جلو رفته و عقب مانده است و در هر حال اعتدال را رعایت نکرده است . ما که اهلبیت عصمت نیستیم ، ولی از خدا می خواهیم که این حدّ اعتدال را به ما عنایت فرموده و برآن ثابت گرداند .

در امور مادى و به بالادست خود نگاه نکنید، بلکه به پایین دست

«أُنْظُرْ إِلى مَنْ هُوَ دُونَکَ وَ لاتَنْظُرْ إِلى مَنْ هُوَ فَوْقَکَ.» به پایین دست خود نگاه کن، نه به بالا دست خود. (1)

درست است که در بعضى مادّیات و ثروتها بالاتر از تو هستند، امّا آیا عمر او، صحّت او، توسعه ى او از لحاظ اولاد و... او هم از تو بیشتر است، یا این که تو در این امور و امور دیگر از نعمتهاى ظاهرى و باطنى از او برترى؟! همه چیز را من حیث المَجموع باید نگاه کرد، خداوند علیم و حکیم همه ى بلاها را با عدل و ترازوى مساوات تقسیم کرده است.
«أَلْمَصائِبُ بِالسَّوِیَّةِ مَقْسُومَةٌ بَیْنَ الْبَرِیَّةِ.» گرفتارى ها و ابتلائات به صورت مساوى و یکسان میان مردم تقسیم شده است.(2)
هر کسى کاسه اى از ابتلائات دارد که مطابق وجود و استعداد او است و کاسه هاى اشخاص از بلایا پر شده است؛ ولى خدا همه را دوست دارد. آیا در برابر طوفانهاى حوادث، ما را در وسط دریا در کشتى رها کرده است، و یا همواره به فکر ما است؟! در توصیه هاى رسول اکرم ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ به ابوذر ـ رحمه اللّه ـ آمده است: «خدا همه چیز را در همه وقت مى بیند و هیچ چیز از او پوشیده نیست.»

 

1. ر.ک: بحارالانوار، ج 67، ص 173 و 318؛ ج 69، ص 42؛ ج 75، ص 198 و...

2. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 481؛ بحارالانوار، ج 75، ص 53؛ ج 79، ص 134؛ تحف العقول، ص 214؛ الدعوات، ص 288؛ غررالحکم، ص 101.


چه بهشتی میشد دنیا اگر....

  فرمایشات آیت الله بهجت«قدّس سرّه»

چه کنیم تا در برابر نعمت هاى خدا سپاسگزار باشیم؟ چگونه انسان این همه نعمت الهى را بر خود نقمت و عذاب مى کند؟

 خداوند سبحان مى فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَ أَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ»(1) آیا ندیدى کسانى را که نعمت خدا را به کفران و ناسپاسى مبدّل نمودند، و قوم خویش را در سراى نیستى و نابودى جاى دادند.

 چه بهشتى مى شد دنیا براى ما انسان ها اگر حرف شنو بودیم و به نداى قوه ى عاقله گوش مى کردیم، نیرویى که هر عاقل آن را دارد.
اگر همه ى مردم دنیا اتّفاق مى کردند که عقل (نه غرایز و امیال و شهوات) حاکم باشد ولو به این منتهى شود که عاقل را حاکم کنند، دنیا براى آن ها بهشت مى شد و همگى در آسایش و امنیّت و راحتى به سر مى بردند.

امتیاز انسان از سایر حیوانات به عقل است.

 آیا رواست که عقل را مُهْمَل کنیم و از کار بیندازیم و کنار بگذاریم و زندگى را براى خود و دیگران تلخ و ناگوار کنیم؟!

 

 

1. سوره ى ابراهیم، آیه ى 28.

امام حسن(ع) در عصر امام علی(ع)


امام حسن(ع) در عصر امام علی(ع)

امام حسن ـ علیه السّلام ـ به شهادت تاریخ، فردی سخت شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشت. او در راه پیشرفت اسلام از هیچ گونه جانبازی دریغ نمی‌ورزید و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود.

در جنگ جمل

امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ در جنگ جمل، در رکاب پدر خود امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ در خط مقدم جبهه می‌جنگید و از یاران دلاور و شجاع علی ـ علیه السّلام ـ سبقت می‌گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختی می‌کرد.[۱]

پیش از شروع جنگ نیز، به دستور پدر، همراه عمار یاسر و تنی چند از یاران امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ وارد کوفه شد و مردم کوفه را جهت شرکت در این جهاد دعوت کرد.[۲]

او وقتی وارد کوفه شد که هنوز «ابو موسی اشعری» یکی از مهره‌های حکومت عثمان بر سر کار بود و با حکومت عادلانه امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ مخالفت نموده و از جنبش مسلمانان در جهت پشتیبانی از مبارزه آن حضرت با پیمان شکنان جلوگیری می‌کرد، با این کار حسن بن علی ـ علیه السّلام ـ توانست بر رغم کار شکنی‌های ابو موسی و همدستانش متجاوز از ۹ نفر را از شهر کوفه به میدان جنگ گسیل دارد.[۳]

در جنگ صفین

نیز در جنگ صفین، در بسیج عمومی نیروها و گسیل داشتن ارتش امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ برای جنگ با سپاه معاویه، نقش مهمی به عهده داشت و با سخنان پرشور و مهیج خویش، مردم کوفه را به جهاد در رکاب امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ و سرکوبی خائنان و دشمنان اسلام دعوت نمود.[۴]

آمادگی او برای جانبازی در راه حق به قدری بود که امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ در جنگ صفین از یاران خود خواست که او و برادرش حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ را از ادامه جنگ با دشمن باز دارند تا نسل پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ با کشته شدن این دو شخصیت از بین نرود.[۵]

________________________________________

[۱] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۲۱.

[۲] . ابن واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ هـ . ق، ج۲، ص۱۷۰؛ ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ط ۳، قاهره، مکتبه مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۸۲ هـ . ق، ج۱، ص۶۷.

[۳] . ابو حنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ط ۱، قاهره، دار الحیاء الکتب العربی، (فست انتشارات آفتاب تهران) ص۱۴۴ ـ ۱۴۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج۳، ص۲۳۱.

[۴] . نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ط ۲، قم، منشورات مکتبه بصیرتی، ۱۳۸۲ هـ . ق، ص۱۱۳.

[۵] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۱م، ج۱۱، ص۲۵ (خطبه ۲۰۰).

برچسب ها: آیا امام حسن در جنگ جمل و صفین شرکت داشت؟, امام حسن (علیه السلام), امام حسن در جنگ جمل, امام حسن در جنگ صفین, امام حسن و ابوموسی عشعری

اوضاع و شرایط عصر امام حسن(ع)

اوضاع و شرایط عصر امام حسن(ع)
پس از رحلت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ دقیقاً در همان روزهایی که منافقین حادثه شرم آور سقیفه را به وجود آوردند عده ای فرصت طلب به رهبری ابوسفیان تصمیم گرفتند که از آب گل آلود ماهی بگیرند. به همین مناسبت ابوسفیان چند نفر را تحریک کرد به سراغ ابن عباس رفت و گفت چه نشسته‌ای که خلافت و حکومت از بنی هاشم بیرون رفت، برخیز تا به خانه علی ـ علیه السّلام ـ رفته و با او بیعت کنیم، چون تو عموی پیغمبر هستی و سخن مرا هم قریش می‌شنوند هر که با ما مخالفت کرد او را می‌کشیم. با این کیفیت به محضر امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ آمدند تا با او بیعت کنند ولی امیرالمؤمنین چون می دانست منظور ابوسفیان ایجاد اختلاف و فساد میان مسلمانان و بهره برداری برای خود است فرمود:

«اَیُّهَا النّاسُ شُقُّوا أمْواجَ الْْْْْْفَتَنِ بِسُفُنِ النَّجاهِ وَ عَرَّجُوا عَنْ طَریقِ المُناخَرَهِ، وضَعُفوا تیجانَ المْفاخَرَه اَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَناحٍ اَوِ استَسلَمَ فأراحَ، هذا ماءٌ آجِنٌ، وَ لُقْمَهٌ یَغُصُّ بِها آکِلُها». (۱)

ای مردم موجهای فتنه‌ها را با کشتیهای نجات و رستگاری شکافته از آنها عبور کنید، و از راه مخالف منحرف گردید قدم بیرون نهید و تاجهای افتخار و بزرگی را از سر به زمین بگذارید کسی پیروز و رستگار است که با پرو بال (یار و یاور) قیام کند و راحت و آسوده است آنکه تسلیم شده در گوشه‌ای منزوی گردد (پس اکنون که ما را یاوری نیست اگر حق خود را مطالبه نماییم) این مانند آب متعفّن بدبو است و لقمه‌ای است که در گلوی خورنده آن گرفته می‌شود.

بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

شناخت اجمالی امام حسن علیه السلام

پیشوای دوم جهان تشیع که نخستین میوه پیوند فرخنده علی ـ علیه السلام ـ با دختر گرامی پیامبر اسلام ـ صل الله علیه و آله و سلم – بود، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.[۱] حسن بن علی علیه السلام ـ از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریبا هفت سال بیش نداشت که پیامبر اسلام بدرود زندگی گفت.

بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

سیره عملی امام حسن(ع)

سیره عملی امام حسن(ع)

امام حسن  علیه السّلام در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری به دنیا آمد.

آن حضرت شباهت زیادی به جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت.[۱]

پس از شهادت پدر بزرگوارش، ایشان رهبری شیعیان را عهددار شدند. از ابی رزین نقل شده است که امام در حالی برای ما خطبه می‌خواند که لباسی سیاه و نیز عمامه‌ای سیاه بر سر داشت.[۲] امام حسن علیه السّلام از چهره‌های برجسته اخلاقی است که رفتار و کردارش روشنگر راه هدایت است


به ادامه مطلب بروید...

ادامه مطلب ...

علل صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین (ع)

علل صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما دوستان ارجمند ، بحث را با طرح  سوالی آغاز می کنیم .

چرا امام حسن (ع) مانند امام حسین (ع) قیام نکردند و با معاویة بن ابی سفیان از در سازش و مسالمت وارد گردیدند .این سوال و این خرده گیریها و اعتراضات، در زمان حیات خود حضرت نیز بوده اس تو حتی در زمان ائمه بعد از وی نیز صورت گرفته است که آن بزرگواران به آنها پاسخ داده اند (۱).

شاید بعضی هم واقعا به دنبال این سؤال باشند که علت تفاوت سیره سیاسی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه بوده است؟ آیا امام حسین علیه السلام بیشتر از امام حسن علیه السلام در اندیشه نبرد در راه اسلام بوده یا دلیل دیگری داشته است؟


بقیه در ادامه مطلب....



ادامه مطلب ...

فاجعـه ی سیـل در تایلنـد و کمپـانی هونـدا

فاجعـه ی سیـل در تایلنـد و کمپـانی هونـدا


همین چند وقت پیش که سیل ویرانگر تایلند را فرا گرفت خسارت های زیادی به این کشور تحمیل شد. بطوریکه از آن بعنوان بدترین سیل تاریخ تایلند در نیم قرن اخیر نام بردند که در این جریان انبار تولیدات شرکت خودرو سازی ژاپنی هوندا بیش از دیگران تحت تاثیر سیل و آبگرفتگی قرار گرفت اما کمپانی هوندا در این رابطه روز ۵ شنبه هفته گذشته دستور نابودی ۱۰۵۵ دستگاه آخرین مدل خودرو های خود را داد.


بقیه در ادامه مطلب..

ادامه مطلب ...

دانستنی های بسیار مفید خانه داری

   Very useful information Housekeeping دانستنی های بسیار مفید خانه داری
To get pure and clean iceبرای به دست آوردن یخ پاک و تمیز

به ادامه مطلب بروید..


ادامه مطلب ...

ده اختراع برتر سال 2011

ده اختراع برتر سال 2011

سال 2011 با همه فراز و نشیب های خود رو به پایان است. اما گذشته از تمام تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که این سال را به سالی پر حادثه تبدیل کرد، مجموعه ای از اختراعات و کشفیات نیز در این سال به ثبت رسید که می تواند به مرور زمان در زندگی بشر تغییراتی اساسی ایجاد کند.

در این پست از 10 اختراعی برای شما خواهم گفت که هر یک در حوزه و محدوده خود بسیار مهم و تاثیرگذار هستند و به همه ما در راه زندگی بهتر و راحت تر کمک خواهند کرد.


بقیه در ادامه مطلب...

 

ادامه مطلب ...