سودای حسین(ع)

سودای حسین


ندا آمد که:دریای محبت را تلاطم هاست

بگفتا کشتی بی بادبان را لنگری دارم

ندا آمد که :صیاد قضا را صید در کار است

بگفتا:قاسم و عباس و عون و جعفری دارم

ندا آمد که :نیکوتر از اینها صید میخواهم

بگفتا: هیجده ساله علی اکبری دارم

ندا آمد:خنجر دارد از تو چشم انعامی

بگفتا بارالها بهر خنجر حنجری دارم

ندا آمد که نوک نیزه را آویز در کار است

بگفتا زینت نوک سنان گلگون سری دارم

ندا آمد غل و زنجیر دشمن را چه خواهی کرد

بگفتا عابد بیمار زار مضطری دارم

ندا آمد که سیلی،صورت گلبرگ میخواهد

بگفتا چون سکینه یک پریشان دختری دارم

ندا آمد چه داری مایه بازار محنت را

بگفتا همچون زینب یک پریشان خواهری دارم

ندا آمد که در ویرانه باشد جای ناموست

بگفتا نیست باکم چون که گنج محشری دارم

شعر از ناصر الدین قاجار

برچسبها:

شعر مدح امام حسین,اشعاری در مدح امام حسین(ع), شعر عاشورایی, شعر کربلا,اشعار وصف امام حسین, آموزش مداحی,مدح امام حسین,شعر جدید امام حسین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد