نشان آبله

نشان آبله

پس از تو جان برادر چه رنج ها که کشیدم

چه شهرها که نگشتم چه کوچه ها که ندیدم

به سخت جانی خود این قدر نبود گمانم

که بی تو زنده به دشت بلا به شام رسیدم

چو ماه چارده دیدم سر تو را به سر نی

هلال وار ز بار مصیبت تو خمیدم

ز تازیانه و کعب سنان و نیزه دشمن

دگر ز زندگی خویش گشت قطع امیدم

میان کوچه و بازار شام ،پای برهنه

سر از خجالت نامحرمان به جیب کشیدم

شدم چو وارد بزم یزید با بازوی بسته

هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم

هنوز بر کف پایم نشان آبله پیداست

به راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم

ولی به این همه غم,شاد از آنم ای شه خوبان

که نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم

مرحوم جودی خراسان(رضوان الله علیه)

برچسبها:

اربعین حسینی,شعر اربعین,شعر سینه زنی اربعین, نوحه اربعین,اشعار اربعین حسینی,زبانحال حضرت زینب با امام حسین,

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد