مشام جان......

مشام جان

سحر چو پیک غم از در درآید

شرار از سینه ,آه از دل برآید

مرا از دیدگان یک کاروان اشک

به شوق پای بوس رهبر آید

جدا زین کاروان اشک و حسرت

درای کاروانی دیگر آید

گمانم کاروان اهل البیت است

که سوی کعبه دل با سر آید

گلاب از دیده افشان همچو جابر

که عطر عترت پیغمبرر  آید

همان خواهر که با سحر بیانش

به هر جا آفریده محشر ,آید

همان خواهر که غوغا کرده در شام

همان آئینه پیغمبر آید

شمیم جان فزای کوی بابم

مرا اند مشام جان در آید

گمانم کربلا شد عمه نزدیک

که بوی مشک ناب و عنبر آید

مهار ناقه را یکدم نگهدار

که استقبال لیلا اکبر آید

به گوشم عمه !از گهواره گور

در این صحرا صدای اصغر آید

برچسبها:

اشعار اربعین , اربعین حسینی,شعری در مورد اربعین, حضرت زینب و اربعین,اشعار نوحه اربعین, مرثیه اربعین,شعر جدید اربعین


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد