حسن از یک طرف می کرد زاری
حسین از سوی دیگر بی قراری
به سوی خانه آوردند شه را
سیه کردند از غم مهر و مه را
چو مولا شد غریب خانه خویش
بگفتا با دو فرزند جگر ریش
که بگذارید خود گردم روانه
به پای خود شوم وارد به خانه
که زینب باب خود اینسان نبیند
که تا بزم عزای من نچیند
ذاکر
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 ساعت 12:28 ق.ظ
سلام
وبلاگ جالبیه بهت تبریک میگم
حتما به من سر بزن خوشحال میشم
وبلاگ تبا(تربیت بسوی الله)
اگه اهل تبادل لینک باشی که دیگه عالیه
خلاصه قدمت روی چشم
یاعلی
سلام خواهش میکنم
با افتخار لینک شدید یا علی
سلام
شمارا لینک کردم
شعر خوبیه امامصرع آخرش میتونست بهتر از این بیاد
دوستدار دوستان خدا