معنای واژه توسل(الوسیله)

معنای واژه توسل(الوسیله)


 


واژه شناسان توسل (وسیله ) را این چنین معنی کرده اند:

درجه، قربت، منزلت نزد خدا [ابن منظور، لسان العرب، ج 15 ، ص 301 ؛ فراهیدی، خلیل احمد، کتاب العین، ج 3، ص 1951 ؛ ابن سیده ابی الحسن علی بن  اسماعیل، المحکم و المحیط الاعظم، ج 8، ص 612 ؛ محمد فخرالدین طریحی، المجمع البحرین، ج 3، ص 1935


جستن، رغبت (ابن فارس احمد، معجم المقایس اللغۀ، ج 6، ص 110)


توسل جستن شیء با رغبت (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 523)


شیء ای که به توسط آن به غیر نزدیک شوند(جوهری، الصحاح، ج 5، ص 1841 ؛ فیومی، مصباح المنیر، ص 660)


تقرب و نزدیکی(قریشی، سید علیاکبر، قاموس القرآن، ج 5و 7،ص 218)

با توجه به معانی مختلف و مشترک توسل و وسیله،
میتوانیم در یک جمله کوتاه بگوییم: توسل این است که عملی را با شوق و رغبت برای رسیدن به قرب خدا انجام دهیم. بر این اساس، معنای اصطلاحی توسل این است که عبد چیزی یا کسی را در پیشگاه باری تعالی واسطه کند تا خداوند عالم دعای او را بپذیرد و او به مطلوب خویش برسد. به ترسیم دیگر، میتوانیم بگوییم، وسیله هر چیزی است که آدمی را به خدا نزدیک میکند. به اعمال نیک، ترک منهیات، دعا، واسطه جستن به اسمی از اسمای الهی و صفتی از اوصاف خداوندی یا مؤمن صالح، وسیله اطلاق میشود

(آلوسی، سید محمود، تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 126  128)

بنا بر این وسیله را چنین تعریف کرده اند:

اسم لکل ما یتوصل به الی مرضاة الله من علم و عمل

رشید رضا، محمد، تفسیر القرآن الکریم(المنار)، ج 6، ص 307


لینکهای پیشنهادی:


انواع توسل


زیارت از دیدگاه اسلام


مسئله توسل به اولیای الهی


کتاب خواندم شیعه را نابود کنم،شیعه شدم!


محمد بن عبدالوهاب و حرکت وهابیت

 فتنه ابن تیمیه خاموش شده بود، و اندیشههای او و شاگردش ابن القیم میرفت که در لابلای کتابها دفن شود، که ناگهان چهار قرن بعد، این افکار مجددا جان تازهای به خود گرفت و توسط محمد بن عبد الوهاب احیاء گردید. محمد بن عبد الوهاب در سال 1115  در شهرعیینه واقع در صحرای نجد عربستان چشم به جهان گشود و در سال 1206 یا 1207 دیده از جهان فرو بست. پدرش عبدالوهاب از علمای حنبلی و مورد احترام مردم شهر خود (عیینه) بود. فرزند عبد الوهاب پس از به پایان رساندن دروس مقدمات،زادگاهش را ترک گفت و به مدینه مهاجرت کرد و پس از اقامت کوتاهی در مدینه به بصره و سپس به بغداد و آنگاه به کردستان نیز آمد  « قم » و همدان و اصفهان روانه شد و در هر یک از این شهرها مدتی چند اقامت گزید تا آنجا که به شهر قم نیز آمد وو سرانجام تصمیم گرفت که به زادگاه خود برگردد و پس از بازگشت، هشت ماه از مردم دوری گزید، و سپس مردم را به آیین جدیدی فرا خواند1] . در بسیاری از کتابهای عربی، مسافرت شیخ به شهرهای مختلف و اقامت او در آن مناطق آمده است. و قدیمیترین کتاب  فارسی که در آن نامی از محمد بن عبد الوهاب و پارهای از عقاید او به میان آمده است، کتاب ذیل تحفۀ العالم نوشته عبد اتلطیف شوشتری است.2)


وی سالها در هند اقامت داشت و با محمد بن عبد الوهاب معاصر بود. کتاب فارسی دیگری که از این مردم نام برده، کتاب مآثر سلطانیه تالیف عبد الرزاق دنبلی ت ( 1067 ) - م ( 1242 ) است که توقف طولانی شیخ را در اصفهان برای فراگیری فقـــــه و اصول متذکر شده است(3) سومین کتاب فارسی که از او نام برده کتاب سفرنامه میرزا ابو طالب اصفهانی است که او نــتیز با
شیخ معاصر بوده و مسافرت او به اصفهان و اکثر بلاد ایران و خراسان تا سر حد غزنین را آورده است(4)غـــالب بــــــــــــیوگرافی نویسان،درباره محمد بن عبد الوهاب یادآور میشوند که از همان دوران جوانی سخنان زنندهای از او شنیده میشد، و پدر او که مرد صالحی بود، نیز انحراف او را پیشبینی میکرد. شیخ در جوانی غالبا به مطالعه زندگی نامه کسانی که مدعی نبوت شده بودند مانند مسیلمه کذاب و سجاج و اسود عنسی و طلیحه اسدی علاقه خاصی داشت [ 5] . اگر این گزارش درست باشد، حاکی از آن است که او ازهمان آغاز، سودای رهبری را در سر میپرورانده و سرانجام این سودا در دعوت وهابیگری جلوه کرد، و از این طریق به تکفیر تمام فرق اسلامی پرداخته و دیگران را جاهل و نادان و مشرک و بدعت گذار نامیده و این سیره همه بدعت گذاران و فرقه سازان است.

پاورقی:
1] احمد امین:زعماء الاصلاح، ص 10 ، ط بیروت.
2] سید عبد اللطیف:ذیل التحفۀ، ص 8 به بعد. چاپ بمبئی.
3] دنبلی، عبد الرزاق:المآثر السلطانیۀ، ص 82 به بعد.
4] میرزا ابو طالب:سفرنامه، ص 409 به بعد.
. 5] صدقی الزهادی:الفجر صادق، ص 17 و احمد زینی دحلان:فتنۀ الوهابیۀ، ص 66